زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

روزگار من و تو

روزگار بی ترانه

شب خالی از ستاره

وقتی خورشید یخ ببنده

برق تیزی میشه چاره

 

روزگار بی مروت

ته این کوچه ی بن بست

خط آخر رو نوشتش

ختم قصه ی رفاقت

 

روزگار کر و کور

برده ها کرور کرور

توی عصر کابل نور

همه تن دادیم به زور

 

روزگار من و تو

روزگار خط خطی

روزگار بی شرف

روزگار لعنتی

..........................

پ.ن: آخرش تبدیل به بد و بیراه گفتن شد......از همه دوستان که این مدت بهشون سر نزدم معذرت می خوام....جبران میکنم.......

اگه یادم هم نمونده

پیش نوشت: (یک آشنا) زیر این پست نوشته بود:چقدر تلخی؛خیلی وقت بود سر نزده بودم؛ وقتی مییام اینجا لحظه هام مثل اون وقتا تلخ و جهنمیه؛ حتی یادتم دیگه از اینجا رفته.

 

اگه یادم هم نمونده ،توی اون حوالی بانو

اگه اون قلب نجیبت، منُ گم کرد تو هیاهو

اگه وقتی نیستم اونجا،قصه چیزی کم نداره

اگه اون ترانه ی دور،منُ یادت نمیاره

 

این جا عطرت نپریده ، از رو کاغذای شعرم

من هنوزم که هنوزه ، شکل دستاتُ می دونم           ۹/۹/۸۶