هیپولیتای عزیزم
از اینکه میدان مبارزه با تو را در جزیره ی آمازون ها ترک کردم پوزش می طلبم.
دوست دار تو - تسوس
...................................
پ.ن ۱: پست قبلی را به شدت تکذیب می کنم!!!!
پ.ن ۲: روزهای خوب....روزهای کافه ویونا
پ.ن ۳:این روزها فقط هم وزن خودم هستم درست هفتاد و دو کیلو....
هیپولیتا و تسوس اسمای یونانین؟
برای داستان خاصیه؟
پ ن ۱:یه جور بدجنسانه ای گفتی.
پ ن ۳:چه سنگین!
پاییز همیشه خوبه چه مثل سال های پیش که پر بود از رخوت و آرامش یا مثل امسال که پره از دلهره های مثبت و منفی.
این یه افسانه هست...تسوس پادشاهی بود که موفق شد هیپولیتا که رییس زنان امازون بود را شکست دهد و به زنی که در پس شخصیت مردانه هیپولیتا بود دست یابد و او را با زنانگی اش آشنا کند
......
سنگین نیست با ۱۸۰ سانتی متر قد.
سلام
باید قبول کرد که بازی باخت و برد داره !
ورزش کردن عالیه !
و موفق باشی
نمیدونم تو چه مشکلی داری که نمیفهمی بعد این همه سال با تموم شدن یه آدم نه زندگی تموم شده نه عشق
مممم چیزه اومدم بگم ببخشید بابت اون کامنت بالایی یعنی جواب کامنتی که تو وبلاگم گذاشتی. حدس زدم ناراحت بشی.
یه بار دیگه که یه کامنتی تو این مذمونا گذاشته بودم خیلی سال پیش یادمه که ناراحت شدی تو این مایه ها که به من مربوط نیست و اینا.
ببخشید در هر حال.
امضا:
کوروموزومی که نادمه از اینکه تو چیزی که در جریانش نیست دخالت کرده.
ناراحت برای چی؟.....اون موقع که ناراحت شدم هم حتما اشتباه کردم......حرفت بی راه نیست خیلی...شاید هم تو راست بگی.... من اما پیچیده شدم بس که بلاهای پیچیده سرم اومده.....اما مطلق نگاه نکن....خوب و بد وجود نداره....دوستای من لازم نیست خودشون رو سانسور کنن....اگه یه وقت دوست داشته باشن میتونن بهم توپ و تشر هم بزنند.....مشکلی ندارم فقط دارم بهت میگم همه ی دنیا اینی نیست که از زاویه ی دید تو معلومه و البته دیدت رو انکار نمیکنم.....برقرار باشی و سبز
درود
ته کشیدم امشب
از هفتاد و دو ملت آزادی رفیق با هفتاد و دو کیلو وزن
راستی با استخوان یا بی استخوان ؟؟؟؟؟؟
مطالبت که خوب سنگین و پخته هست
خودتم باید همین طور باشی
بدرود تسوس
پیروز باشی و ...................
با استخوان و دل و روده و مغز و باقی آشغال ها........شما احتمال نمیدی برادر رضا مشتاق ما رو دوباره سر کار گذاشته باشه؟
من پست قبلی رو دوست می داشتم.... و فکر می کردم که این رفیق ما بالاخره سر عقل آمده است!من به اندازه این هفتاد و خورده ای وزن و احتمالا ۱۸۰ و خورده ای قد برایت احترام عجیبی قائلم !
این روزها از بادبادک هم سبکترم.
چه می دانم شاید مرده باشم!
ای وای چرا اینجوری میشه؟
همش یا تو از من ناراحت میشی یا من از تو.
من به هیچ وجه منظورم به تو نبود چون من اگه از دستت ناراحت بشم مثل دفعه های قبل میام به خودت میگم.
بعدم من کلا ناراحت بودم.خوب آدم عصبانیه دلش میخواد یه جایی بگه.دیروزم من نه حال جسمیم نه روحیم خوب نبود.خوب آدم اگه تو وبلاگش ننویسه اونجام خودشو سانسور کنه کجا بگه؟
اه بدی اینکه دوستای آدم وبلاگ آدمو بخونن همین میشه دیگه همش سو تفاهم پیش میاد.
من الان نمیدونم چطوری توضیح بدم که قبول کنی من اصلا اصلا منظورم به تو نبود.
نمیدونم چی بگم؟ببخشید اگه نارحتت کردم.
خیلی ببخشید.
توروخدا ناراحت نشو از دستم باشه؟
خواهش میکنم.
(اگه ناراحت شدی یا نشدی در هر صورت زودی بهم بگو که اگه شدی سعی کنم از دلت در بیارم اگه نشدیم خیالم راحت بشه.)
من از تو ناراحت نشدم....همون موقع هم متوجه شدم مخاطب اصلیت من نبودم ولی میدونم من هم مورد خطابت بودم به شکلی...مطلب فقط همونی بود که نوشتم :دوست ندارم کسی رو ناراحت کنم وگرنه جای دلخوری نیست...پیش تر گفتم که با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنار زندگی می گذرم که نه زانوی اهوی بی جفت بلرزد و نه این دل ناماندگار بی درمان.....این هم در راستای همون گذشتن از کنار زندگیست
به هر حال ما شما را دوست داریم.
تیغ دیوونه داره رگام هاشور میزنه.....میدونم خوب میدونی این دیگه پایان منه
درورد
۲۰ ماله خداست و گر نه بهتون ۲۰ میدادم
تو این وضعیت بیکاری بذار داش رضا هم سر کار بذارتمون
فقط حیف که حقوقش کمه !!!!!!
سکه شما زیادی انگار صافه ؟؟؟؟
بدرود هموطن
مرسی یه عالمه مرسی که ناراحت نشدی.
نه من نمیدونم که این پایان توئه.
من دختر زنده ای هستم و تو حتی اگه یه مرد مرده هم باشی من دوست دارم که ببینم خوشحالی.
خوب چه اشکالی داره که یه مرده خوشحال باشه؟به کجای دنیا بر میخوره؟
میدونی یه بار دیگم خیلی پیش گفته بودم که چقدر دلم میخواد خوشحال باشی.
برای همین بود که اینقدر از اینکه از من ناراحت شدی غصه خوردم.
به به سلام بعد از مدتها از دیدنت خوشحال شدم
دلت شاد
قالب جدید مبارک!
سهند فراموش نکن که از بین اون همه آمازون فقط یکیشون زره اش آب شد....
اینم به نظرم خیلی مهمه که از زبان یک دختر بشنوی که ۹۹.۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹٪ آقایون وقتی به آمازون ها میرسن...میرن دنبال زندگی خودشون
هیپولیتا شکار کردن مال یونان باستان می باشد....الان آمازون ها خودشون باید زره هاشونو در بیارند در تنهایی و معمولا به ندرت اتفاق میفته....!به نظر من جایی واسه پوزش خواستن وجود ندارد.
اینم دوست دارم بنویسم:
ساقی غم فردای حریفان چه خوری/پیش آر پیاله را که شب میگذرد