این شعر
نه وزن دارد
نه قافیه
نه اصلاً شعریت
بابا چاهی گفته:
ما سه هزار نفر هستیم که شعر می نویسیم
و خودمان هم می خوانیم
من یک نفر هستم
که می نویسم
اما خودم هم نمی خوانم
کمی هم غبطه می خورم به حال علو
حداقل این قدر حوصله داشت
که چند صفحه نامه به نشانی ری را بفرستد.
..................................................................
پ.ن:پست قبلی حذف شد...من فرض می کنم هرگز ننوشته بودم...شما فرض کنید نخواندید....نظراتش را بایگانی کردم.....
این شعر نیست،جنون زیر هم نوشتن کلمات است...
به من بگویید
اهالی قبیله ی کلمه
چگونه واژه به واژه
بند بندتان رها خواهد شد
زمانی که شعرتان را وزن و قافیه به بند کشیده است؟
......................................
پ.ن: همیشه آگهی های کارگاه شعر دانشگاه رو ندیده می گرفتم.....حالا هم پشیمونم و هم نیستم.....
دلم می خواد یه زمینه سفید داشته باشم با چند تا رنگ روشن......نقاشی که نه...اما بدجوری هوس رنگ بازی کردم