زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

تو اگر به یاد نداری....

 

تو غزل ناز بودی.....بانوی هزار هزار ترانه.....خانم رنگین کمان......زلال بانو....غزلک....

من شاعر...من عاشق....من فدایی.....غزل باخته.....شب زده....هم فصل شکستن....

تو اگر به یاد نداری ترانه ها به یاد دارند.......

.............................................................

پ.ن۱:آی وبلاگ نویس های خوش خیال آن ماسک تارکوفسکی را از صورتتان بردارید....همه تان یانگومید.

پ.ن۲:روزگارما

چیزی شبیه به خودم

 

قدم زدن تو جاهای شلوغ شهر رو دوست دارم ...تنها و بی قید...تنه زدن و تنه خوردن.....با کلاهی که تا روی چشم هام رو پوشونده....نگاه کردن به آدم ها...خوندن بدبختی از تو چشماشون...نگاه کردن به حماقتاشون.....آویزان شدن از قناره ی باژگون علامت سوال های ذهن پیچ در پیچم را دوست دارم.....

آدم های فیلم های کیمیایی و رفاقت هایشان را دوست دارم.... با اون دیالوگ هایی که فقط شبیه خودشان است   (من کی دشمن فروختم که حالا رفیق بفروشم؟).....من قیصر را دوست دارم....من آرمان گرایان معترض را دوست دارم....صداهای خش دار...... ترانه های عاصی را دوست دارم ....دریدن نقاب ها....دشمن پرده ی پنجره ها  بودن را دوست دارم.....