زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

وقتی عصر جمعه باشه...وقتی تنها باشی....وقتی فردا ۲ تا امتحان حیاتی داشته باشی......وقتی حتی یک کلمه درس نخونده باشی.....وقتی از صبح منتظر یک تلفن باشی....وقتی هیچکس رو برای صحیت کردن نداشته باشی.....وقتی اونی که باید باشه نباشه.......تا تو ساعتها تو عمق اون چشمهای قهوه ای خیره بشی......اون وقت باید دنبال یک بهونه بگردی....یه بهونه برای موندن.....بگردی و بگردی و بازم بگردی.......تمام کتابهات رو مثل دیوونه ها ورق بزنی.......بازم پیداش نکنی......اشکال نداره بازم میگردی......دوباره....سه باره.......صد باره.......بازم پیداش نمی کنی.....پنجره رو باز میکنی...... روی صندلی کنار پنجره میشینی.....خاطره هات رو ورق میزنی....یه تیکه ابر میاد جلوی خورشید رو میگیره......پنجره رو  میبندی........چشمات رو هم.....