زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

در جستجو

شهد و عسل در کام من

آغاز من پایان من

ای ناکشیده ناز من

تردید من تقصیر تو


من گمشده تو لامکان

من مرده ام  تو عین جان

هم آشنا و هم نهان

نقطه تویی پرگار تو


درک منی انکار من

شک منی ایمان من

درگیر محدودیت است 

فهم من از بالای تو


من ناگهان تو آنچان

نی من چنین نی تو چنان

تو گمشدستی در زمان

من در گمان جای تو


من حادثم تو بی زمان

من گنگم و تو خود زبان

هم در زمین هم آسمان
بنده تویی ارباب تو


تو حاضری در هر کران

در بی کرانی بی کران

تو آنِ آنی آنِ آن

من هیچِ هیچم هیچِ تو


شعر من و افکار من

در جستجویت همچنان

چیزی بگو ای جان جان

مردم در استفهام تو


.....................................

پنجشنبه 11 اردیبهشت 
پیاده رو خیابان ولیعصر