میعاد گاه ما انسان و آبادی.....تاریخ ِ آینده میدان آزادی
تو دنیا عزیز تر از تو مگه هست ؟
خاک تو عشق من و وجودمه
پرچمت آسون نیومده به دست
که بذارم کسی اون رو ببره
توی هر جای تنت کسی دارم
تو پر از یادهای دیروز منی
من یه سرباز و فدایی تو ام
تو شناسنامه ی این روح وتنی
چهره ی خاکی و خستم رو ببین
تنم از زخمای تیغ شب پره
پرچم رو بالا نگه داشتم هنوز
تن من واسه سقوط منتظره
نمی افتم تا نیفته پرچمت
تا زمانی که یکی از راه برسه
پرچمت که باز برقصه تو هوا
لحظه ی سقوط من هم میرسه
.
پ.ن: این ترانه را روی آهنگی که با ترانه عبدالجبار کاکایی اجرا شده بود نوشتم....این روزها به جز این که دندان هایم را به هم فشار بدهم کاری نمی کنم.....
منتظر می مانیم.
تیترشو خیلی دوست می داشتم.
برای مثل آدم زندگی کردن که نباید نشست!یا حداقل من زندگی ادمینارو تو نشستن نمیبینم.
عبارت فکر کنم دارم به روز میشمت کلی منو خندوند آخه امروز تو فیلم دوشس یه همچین عبارتیو برای اومدن بچه و زایمان کرد بعد یهو برای نوشته و فکر به کارش بردی خندم گرفت.
منظور من هم دقیقا همین بود....نوشتن هم یه جور زایمان کردن هست.....ولی سعی می کنم با دقت از واژه ها استفاده کنم...........
پوووووووووف...نمی خواد مثل آدم زندگی کنی! ما اینطوری دوست داریم.....می آی حداقل یه سلام کن.
یعنی من حق ندارم مثل آدم زندگی کنم؟؟؟؟؟
نامم را پدرم انتخاب کرد ، نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم - دیگر بس است !
راهم را خودم انتخاب خواهم کرد
اه!
خوشحالم برگشتی.
چند وقتی دلگیر و خسته ام و به تو سر نزدم . ولی چند تا از دلنوشته هات حدیث نفس و ژر از درده
هرچی صبر کردم ۸۰ نشد ۸۱....چیزکی نوشتم!
متن مسجعت منو یاد شعرای رپ انداخت نمیدونم چرا؟
و اون تیکه ی نفت و خون هم به شدت برام آشنا بود نمیدونم کجا خوندم.
یه وقتی همیشه می گفتم من هیچ وقت از ایران نمیرم.
حالا تو این چند وقته حرف بابامو درک میکنم که همیشه میگفت اینجا جای موندن نیست ما اشتباه کردیم موندیم و فکر کردیم اینجا میشه زندگی کرد...شما اشتباه مارو نکنید اینجا جای زندگی نیست...
+
تا حالا دیدی کسی مربای تمشک دوست نداشته باشه؟من همین دیروز دوباره یه شیشرو که تمومش کرده بودم پشت کمدم قایم کردم که مامانم دعوام نکنه که همشو تو داری میخوری هیچی برای بقیه نمیذاری.
این جا جای موندنه.....این جا مال ماست...به این مفتی ها بدست ما نرسیده که به این راحتی ببازیمش
اون ترانه ی اولی مال جبار کاکایی هست که گفتم خیلی خوب نیست ولی نظرم عوض شده....اگه رو لینک کلیک میکردی...ترانه اش رو هم میشنیدی
اون متن مسجع هم رپ هست.....من هر کی تو هر سبکی حرف برای زدن داشته باشه گوش میکنم
دلم برای خودم سوخت که دور از وطنم. چقدر راست گفتی!
به امید رقصیدن دوباره :)
من اما دلم آرامش میخواد...من از کله های پر باد ایرانیها که دایم فکر یه انقلابن خسته شدم...از اینکه اینجا هیچکی هیچکیو قبول نداره..همه از هم بد میگن..جالب اینه که همه فکر میکنن خودشون بهترن و بقیه گمراهن!!
من که فکر میکنم همیشه آدمهای معمولی بازیچه بازی های سیاسی قدرت طلبا میشن
توقف بیجای شما مانع کسب ماست.....
همیشه میخواهمت وطن
توی هر جای تنت کسی دارم
تو پر از یادهای دیروز منی
از کلش فقط همین یه تیکرو دوست میداشتم.
سلام رفیق قدیمی. بزرگتر شدی انگار. بزرگتر شدهایم. همهمان.
می نشینم روبه روی صدای آمریکا و هی دندانهایم را فشار می دهم ... اینطوری ! ....
اگر کمی تامل کنی روی ترانه ات معتقدم کار زیبایی خواهد شد
حالا اومدیم و اون ۳ نقطه بالا من بودم.واقعا که.....
سلام ...
شعر واقعا جالبی بود ...
نصف عمرت بر فناست.
مگه لذت اینکه آدم غرق شه تو کتاب داستانو آدم میتونه با چیزی عوض کنه؟
اینکه آدم اتش بدون دود رو صد باره بخونه اینکه بشینه یه گوشه و خوراکی بخوره و تند تند بخونه...اوووووف اینا واسه من یکی که لذت هایی نیستن که بتونم ازشون بگذرم.
اااااوم من که ناراحت نمیشم اگه گربه ها کفتر بخورن.اون موقع هایی که غمگین و سیاهه بودن مامانم اینا جوجه می خریدن بعد حوصلشون سر میرفت هی من میگفتم اینارو بدین بخورن ولی میبردن پس میدادن به مغازه.
درود بر شما هموطن عزیز و جاوید
تن من واسه سقوط منتظره
زیباست
اشتیاق صعود وطن دوستی رو در بطن سقوط جسمی با روحی جاویدان زیبا بیان کرده اید .
همراه شما هستیم
تن ما واسه سقوط منتظره
مرا یاد شعر زیبای شاملو انداختی رفیق
سر افراز دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت ...
بدرود شیفته آزادی
زیبا بود
با شعر به روزم دوست داشتین لینک کنین
ما/در ایران عزیز
با هیچ دختر بچه ای
همکلاسی نبوده ایم
و پلیسهای زن
زیاد ندیده ایم
***
چند سالی پیش از این
در کشور کوچک همسایه
ـ کشور دوست و برادر ـ
زنی که چشمان زیبایی داشت
و هفت تیرش را
به کمر باریکش بسته بود
به من فرمان ایست داد
چند سالی می شود که
قلبم ایستاد
***
مرد هیز
از پشت تفنگ
همه چیز را
زیر نظر داشت
لعبتان حور
غلمانهای جوان
ما فکر می کردیم
او هرگز
تیری در بهشت
شلیک نمی کند
***
زندگی
ابتدای مرگ است
من
با تو زندگی نخواهم کرد
***
بین 26 تا 34 سالگی ام (ساخت باز/ روایت شخصی)
هشت سال بیشتر نیست
بعد از آن رو به پیر سالی خواهم گذاشت
پسرجان به روز شدم.معلوم هست کجایی؟!!
ترانه کاکایی کجا ترانه شما کجا شاعر نیافریدی ریدی