زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

چه سرنوشت شومی

تو کتاب خونه ی بابام دنبال یه آیین نامه می گشتم....طبق معمول همیشه تا به خودم اومدم دیدم یک ساعتی هست که همون طور سر پا مشغول ورق زدن کتاب ها هستم و از هر کدوم چند صفحه ای ناخنک زدم....یه چند قدمی عقب رفتم و یه نگاه کلی انداختم به کتاب ها.....چه تشابه سلیقه ی عجیبی...انگار نود درصد کتاب ها با سلیقه ی من انتخاب شده بود..انگار به کتاب خونه ی خودم نگاه می کردم...چه سرنوشت شومی.....

نظرات 10 + ارسال نظر
شلم شوربا شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:39 ب.ظ http://www.nimarasi.blogfa.com

تازه متوجه شدی.

چقدر دلم تنگه.


ببینم چرا از پی ایییییینهمه شب شب رفته و شب اومده.؟

من ۱ ماهه هر روز یکبار توی ماشین با صدای بلند این آلبوم رو ختم میکنم

شلم شوربا شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:57 ب.ظ

چند تا واژه جدید توی این آلبوم بود

از این غربت من سوز

چه بیرحمانه زیبایی

گم ترانه

شعر بوسه
و .....









نازنین گل یخ شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:37 ب.ظ http://nazanin55.blogfa.com

سلام
خوبی سهند جان؟ معلوم شد تا الان کجا بودی که از ما یادی نکردی(لبخند)...نمیدونم چرا میگی سرنوشت شوم.اما امیدوارم خوب باشه برای تو. میدونی اغلب پسرها پدرهاشونو قبول ندارند.اما تو شرایط مشابه همون کاری انجام میدن که پدرشون انجام داده(چشمک) البته من از ظن خودم این مساله رو میگم و شاید اصلا درست حدس نزده باشم.
یادته به من گفتی برو امازاده صالح بگو فلانی منو فرستاده.توفیق حاصل شد..من کمی مبهوت بودم..که چی شد که اینجام

کوروموزوم نا معلوم سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:56 ب.ظ http://xxxy.blogsky.com

همیشه فکر میکنیم راهی رو میریم که متفاوت تر از اوناست اما این تسلسل...

کوروموزوم نا معلوم پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:22 ق.ظ

دیروز واست دعا کردم.خوب بود کنکورت؟
از پارسال بهتر بوده گویا!
حالا که منگوله سراسریو نخوند و نمیخواد من امیدوارم فقط تو قبول شی
تو آزادم فقط منگوله قبول شه.

دخترشب چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:36 ب.ظ http://dokhtare-tabedieshab.blogfa.com

سلام بر مرد مرده!!!

باز نیز دختری امد از اعماق شبهای سوخته

نوع نوشتنت زیبا است همین

باید ادامه اش را نیز بخوانم

دوباره شاید نظردادن!!!!

مرجان پنج‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:08 ب.ظ http://tara65.blogsky.com

شدی ستاره هالی سهند؟!! یه زمانی بیهوده گفتن های شبانه مان لذت بخش ترین چیز دنیا بود...کجایی پسر؟

کوروموزوم نا معلوم پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:22 ب.ظ

یه لحظه بی تابی و شک

دیوار قلب و یه ترک

گذشتن از گذشته ها

با هم گفتیم خب به درک
احساس کردم این تیکه اصلا به هیچ جای این شعر نمیومد.اصلا انگار جدا بود.دوستش نداشتم.
پ ن:
به طور رسمی با شما قهرم.
بی ربط نوشت:
دیگه هیچی نمیتونم بنویسم.

کوروموزوم نا معلوم جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:19 ب.ظ http://xxxy.blogsky.com

اووووم از دست این مهندس های تنبل
ولی خوب من یه تیکشو دوست داشتم اون تیکه نوشتن اسم روی دیوار باغ...یاد عاشقی های کوچولویی افتادم.
یه چیز در مورد تو برام خیلی عجیبه...قبلا هم گفته بودم ولی...در هر حال عجیبه دیگه...
اون توصیفایی که از دخترت کردی یاد همون عروسکم انداخت منو دقیقا همون شکلی بود...
+اینکه قراره چی بشه درست میشه...
+اینکه چند روز پیش آهنگ توی آینه ببین خودتو چه زود زود و یه جا شنیدم یاد تو افتادم نمیدونم چرا؟قبلا تو وبلاگت اینو گذاشته بودی؟
+زود خوب شو کمبود مردی که مرده بود تو فضای وبلاگ داریم چیزی که نمی نویسم...ولی اگه هم بنویسم دوست دارم نظر تو رو بدونم در موردش بیشتر از همه.

.. یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:48 ب.ظ http://shab00ne.blogfa.com/

!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد