زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت


خسته از امتحان آدم ها
گرمم از پلک های تب دارم
سردتر از هوای بهمن ماه
چهار فصل زرد تکرارم

در شب بلند و بی رویا
در هزار توی گیج افکارم
من خودم را عق زده ام
در میان خطوط اشعارم

بر خلاف ذهن پر پیچم
من قوانین ساده ای دارم
دوستانم را دوست دارم اما
دشمنانم را نیز ....دوست
 می دارم!!!

مثل نبض شقیقه ی سردم
می پرد پلک روح بیمارم
می درخشد ستاره ی چاقو
توی دست های پرستارم

در پس چرک این زخم های ناممکن
در میان قلب خونبارم
با دو دست بریده و خونی
من نهال عشق می کارم

بامداد جهارم اسفند  92 
نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:52 ق.ظ

خیلی عالی بود . چهارفصل زرد تکرار

[ بدون نام ] یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:28 ب.ظ

کامنتم رو پاک کن جان من خصوصی بود

نیم بطری یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:13 ب.ظ http://nimbotri.blogfa.com

چقدر ساده به دل نشست دلنوشته ات!

!MДDДm . ZДpile چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:12 ب.ظ http://dokhtarezan.blogfa.com

خسته از انقلاب و آزادی ...
شلم شوربا معرفیت کرد و ما خواندیمت

سنگ صبور پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:30 ق.ظ http://www.sangesaboor.ir

چه دل بزرگی دارین شما.... دشمنانم را نیز دوست می دارم...
دل نشین بود ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد