از شب این شهر میگذرم ، یاد یه رویا تو سرم
نیلوفر یادای دور ، پیچیده دور بدنم
خاطره ها داغ میزنن ، ذهنم ُتا یادش نره
تیغ نگاه آدما ، انگار رگام ُ میبُره
ببین هنوز همین منم ،غریب ُ گنگ ُ خط خطی
هنوز شبیه خودمم ، با خنده های الکی
چراغ قرمز انگاری ، به من هی چشمک میزنه
یکی سر هر کوچه ای ، تابلوی بن بستُ زده
وقتی تموم زندگیت ، تو جیب پالتوت جا میشه
وقتی که حکم بودنت ، تبعید به رویاها میشه
لوله ی هفت تیر رو بذار ، درست میون ابروهات
وقتی رگ شقیقه هات ، از پریدن خسته میشه
شب پرسه های بی هدف ، تو دل این شهر سیاه
یه مشت سوال بی جواب ، گوشه ی این ذهن تباه
.............................................................................................
پ.ن1: این ترانه بر موسیقی سرد و سیاه فیلم محاکمه در خیابان آخرین فیلم سینمایی کیمیایی نوشته شد.....تغییر وزن ترانه به ضرورت موسیقی بود ...........البته ترانه ی خود فیلم شاهکار بود و ترانه من فقط یه تلاش احمقانه بود
پ.ن2: طعم خیس اندوه ُ اتفاق ِ افتاده....یه آه خداحافظ.....یه فاجعه ی ساده
پ.ن3: ای معجزه ی خاموش...یه حادثه روشن شو......یه لحظه...... فقط یه آه .....همجنس شکفتن شو.....از روزن ِ این کنج ِ خاکستری ِ پرپر مشغول تماشای ِ ویرون شدن من شو.....