روزگار بی ترانه
شب خالی از ستاره
وقتی خورشید یخ ببنده
برق تیزی میشه چاره
روزگار بی مروت
ته این کوچه ی بن بست
خط آخر رو نوشتش
ختم قصه ی رفاقت
روزگار کر و کور
برده ها کرور کرور
توی عصر کابل نور
همه تن دادیم به زور
روزگار من و تو
روزگار خط خطی
روزگار بی شرف
روزگار لعنتی
..........................
پ.ن: آخرش تبدیل به بد و بیراه گفتن شد......از همه دوستان که این مدت بهشون سر نزدم معذرت می خوام....جبران میکنم.......
ریتم شعرت منو یاد پریهای شاملو انداخت..
روزگار ما قصه شاتقی زندانی دختر عمو طاوس ثالثه
قصه له شدن ساده روح ماست
....
من باهات موافقم...روزگار بی شرف...لعنتی...فلان فلان شده...!!!(به علت حفظ عفت کلام از تایپ بقیه الفاظی که مایل به گفتنشان هستم صرف نظر می کنم)!!!
سلام. خوبی سهندجان...بی حوصلگی درد اینروزهای منم هست...درک کردن آدمهای بی حوصله اصلا سخت نیس...مخصوصا بی حوصلگی+ کسالت سرماخوردگی میشه عین هو افسرده هایی که دنبال برق تیغ و این حرفا هستن...
حالا خودت حدس بزن تو این حال من چقد این شعر تو چسبید ۴-۵ تا بد و بیراه دیگم من به این روزگار لعنتی بی شرف گفتم...(نیشخند چشمک)
خط آخر
ختم قصه رفاقت! (گریه)
خداییش عجب رفقای باحالی هستیم ما! همه گیر دادیم به همین روزگار بی شرف و لعنتی...فکر کن سهند اگه چهارتا فحش خواهر مادر هم می دادی به این روزگار نظرات می رفت رو ۱۰۰ تا!...اما پایه ی همه بد و بیراهات هستم.چی می شه چند تا از این ترانه های با مسما! رو تو چتهای شبانمون بگی؟!!! همیشه فقط باید منو حرص بدی؟!!...زود باش جبران کن...همین الان...جبران کن...(یاد خرس قهوه ای افتادم!)
روزگار نامرد و خائن رو یادت رفت به اون آخرش اضاف کنی
آفرین ! منو گیگیلی به خاطر این شعرت آخرش برات سوت زدیم هورا کشون راه انداختیم :)
سلام ! جالب بود! این : وقتی خورشید یخ ببنده
برق تیزی میشه چاره /// و این : روزگار من و تو
روزگار خط خطی/// خیلی جالب بودند .
دیگه دل مثل قدیم عاشق و شیدا نمیشه
تو کتابم دیگه این جور چیز ها پیدا نمیشه
خب تو بگو چی کار باید کرد؟
این روزگار اگه غیرت داشت با این همه فحشی که بارش میکنیم تا به حال باهامون راه اومده بود!
قشنگ بود مرسی
من نیز به چنین روزگاری مشغولم ... گاهی نباید صدا که از گلو نه ، از ته انگشت هایت ... باید فریادم را می کشیدم ...
روزگار لعنتی ! ای … به گور روزگار!
ترانه هات جای کار زیاد دارن یعنی هنوز نپختن … میشه جسارتا یه پیشنهاد بکنم ؟ بایه ادبیاتی مشورت کن هم از لحاظ سبک هم از لحاظ وزن عروضی …
………
توی من دوتا آدم زندگی میکنه بعضی وقتا از دوتا هم بیشتر بنابراین من هم با نوید موافقم هم نه ! باید ببینم در زمان چی تصمیم میگیرم ! این تمام اون چیزی بود که من فکر کردم …
از دقت نظرت ممنونم مرد !
شب است و گیتی غرق در سیاهی
شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند
و از دل شبهای یلدا ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند
تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد ،
شب یلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم . . .
حافظ نشسته روبه رویم...
می گویم : حرف گفتنی ؟
می گوید: یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
.
.
.
شب یلدات پر از شاعرانگی و شادی
از آخرش خوشم اومد...شاید به خاطر این که به روزگار جز بد و بیراه نمیشود گفت.!!
سلام
احساس میکنم در اواخر یک مقدار ریتم تغییر میکنه
اما بد و بیراه....
گاه زبان شاعر هم تلخ میشود....!
و دنیای امروز از دید من
نه این اینوری، نه اونوری
لنگ در هوا و خط خطی!
.............................
پ.ن: آخرشو عشقه، ...اصلن هرچیزی آخرشو عشقه
آخه خوب یا بد...، تکلیف مشخص میشه
در بلا بودن به از بیم بلا
سلام
خوب الان امیدوارم دیکه خوب باشی
من وقتی با کسی خیلی دوستم و ازش دلگیر می شم از این بد و بیراه ها بهش می گم!!! آخه بعضی ها لیاقت اینکه بهشون بگی لعنتی بی شرف هم ندارند.
تو چطور؟ با روزگار رفیقی که بهش بد و بیراه می گی؟
زندگی من ساندویج سردی است
که ابتدا و انتهایش طعم نان می دهد
و میان ان هیج نیست
به جز خاطره های شیرین.....
سلام جبری نمی گیری
جبران کن.
آره فردان راست میگه منم یاد پریا افتادم ولی خودمونیم شانس آوردیم تموم شد گرنه خوار مادر روزگار را برهنه به او مسترد مینمودی
ته این کوچه بن بست بی شرف...
توی عصر کابل نور
من و تو این همه دور
دل من یا دل تو؟
دل سنگی دل کور
جبران؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روزگار تو و من ...
سلام
هنوز تجربه نکردم که روزگار میتونه اینقدر ست و کثیف و نامرد باشه
سلام
چرا پس به روز نمیکنی؟
یه بار هم که ما وقت کردیم وبلاگ بخونیم همه یادشون رفته به روز کنن!
سلام من فیلتر شدم http://www.77777778.blogsky.com/
سلام
جالب بود .
پیروز باشی .
کم پیدایی!!!
نکنه تو هم امتحان داری؟!
یا شاید هم به جای روزگار آدمها
قشنگ مث همیشه
خیلی وقته ازت خبری نیست؟ نگرانی ، گرفتاری امیدوارم نباشه رفیق
واکنشت طبیعیه نسبت به روزگار فعلی
غصه نخور.
سلام و خسته نباشید
روزگار نامرد...که با ما جور در نیومد ...
منم معذرت میخوام دیر سر میزنم به وبلاگت ....منتظر حضورت هستم..
شاد و موفق باشید
سلام خوبی من ییهو با وبلاگت اشنا شدم
خیلی باحال بود
به منم سر بزن
روزگار رذل پست
...
سلام
خیلی وقته سر نزدم.واقعا قشنگ بود.البته مثل همیشه.چون میدونم مطالب وبلاگم اذیتت میکنه اگر سر نزنی ناراحت نمیشم.:)
زنده ایم... اما ما را حلال کنید
موفق باشی سهند
...
نمیدونم چند بار اومدم و به روز نبودی...اما اینبار دیگه نتونستم آسته بیام و آسته برم....خوبی سهند؟چرا شعر تازه نمیگی...شعر نداری یه حرفی یه صحبتی ......حالا شعر هم نبود ...طوری نمیشه که...سر زدن هم که!!!
انشالله هر جا هستی خوب باشی و سلامت
سلام رفیق باز هم اومدم و شهرت رو خوندم چون کنکور عقب افتاده این روزها می تونم یه چرخی توی وبلاگستان بزنم و از این بابت خوشحالم . موفق باشی.
سلام...
بعد از مدت ها از خوندن یه ترانه لذت بردم...
فقط پاره ی دوم شعر :
روزگار بی مروت
ته این کوچه ی بن بست
خط اخر رو نوشتش
ختم قصه ی رفاقت
بن بست با رفاقت هم قافیه نیست...
خوب شد بیشتر ادامه ندادیا(چشمک)
می بخشیمت(چشمک)
آیا سرما خوردین؟آپ می خوام!
سلام ..
برف و باران و سرمای ناجوانمردانه ...نکنه تاثیر گذاشته ..
آپ نکردید ؟؟؟
شاد باشید
از دستت عصبانی هستم
خیلی بدی ...بدتر از معلم دیفرانسیلمون
چرا سر نمی زنی به خدا اگه جلوی دستم بودی یه بوس گنده میزدم تو گونه هات روت بالا نره اون قسمت حرفم برای یو نبود ولی اگه به من سر نزنی میام میکشمت به جون معلمون راست میگم .حالا با خودت...........
از دل برود هر آنکه از دیده برفت...
چقدر کم رنگ شدی ؟ کجایی؟
شعر زیزی رو دوست داشتم
خوب باشی
سههههههههههههههههههههههههههههههههههههند کجایییییییییییییییییییییییییی؟....صدای ما رو میشنوی؟
سلام
چرا اپ نمی کنی؟؟؟؟؟
کجایی مرد؟!
سلام ...
کجایی؟
آپدیت نکردی....
شاد باشی