زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

شعر واژه

عشق ، شب ، تب

 

تردید

         بی اراده

 

من 

           تاریک

 

تصویر تو 

            در مه

 

اندام من 

            شکل یک گناه

 

آغوش تو

             جای اعتراف

 

کشف تو

             مرگ من

                          میلاد شاعر

نظرات 43 + ارسال نظر
م ی ث م یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:06 ق.ظ http://mrblue.blogsky.com

سلام . این شعره دیگه خیلی خیلی نو بود !

نازنین-گل یخ یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:55 ق.ظ http://nazanin55.blogfa.com

مثه بازی با کلماته که هدفدارش کردی!
میلاد شاعر!=مرگ من.....کشف تو...
کشف تو....تولدی دوباره....همزادی شاعر....[چشمک]

آب آتشگون یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:12 ق.ظ

نازنین-گل یخ یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ق.ظ http://nazanin55.blogfa.com

به خاطرات تلخ فکر نکن...دوس داری راجع بهش حرف بزنیم؟؟
منم دلم پر از حرفه...پر از تنهاییم اما شاعر نشدم!!!
استعدادیه که داشتی و قبلا بهش توجه نمیکردی...
زیبا مینویسی....من میخونم نوشته هاتو و عمق تنهاییت از نظرم تو لحظه الهام شعر بوده تا الان....اما اینطور که میگی به نظر میاد همیشگیست؟!

آب آتشگون یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:21 ق.ظ

به لطف یادداشت نازنین تونستم دوباره بیام.
کشف تو .... مرگ من.... میلاد شاعر
میدونی آقای شاعر منم حس این دو قطعه اول رو داشتم ولی هیچ وقت نتونستم شعر بگم .
آقای بیحوصله. یه کم سعی کن به همه چیز مثبت نگاه کنی. چرا همه چیز این تو قاطیه؟
اندام من.... شکل یک گناه... چرا؟ چرا اینقدر منفی؟
چرا تو تاریک؟ چرا اینقدر گنگ؟

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌قورباغه درختی یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:23 ب.ظ http://rouzan.blogfa.com

مهم ترین اتفاق افتاده انگار برای تو میلاد شاعر تو متولد شدی اکنون در بهترین زمان های زندگی ات هستی چرا که غم را هنوز نیاموخته ای و نمی شناسی. کاش همیشه همینطور شاعری شاد و معصوم بمانی. بزرگ نشو هرگز و الا زنجیری غم هایت می شوی. خوب بود دوست عزیز موفق باشی.

وق وق ساهاب یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:29 ب.ظ

وق وق کرد و اشک ریخت چه بی گناه.حالا شب داره ازش یه مرد می سازه و می فرستتش همونجا که بقیه رفتن.یه پرنده که ماهی ها رو با خودش می برد به بهشت.اما توی اون بهشت گورستان ماهی هایی بود که نوش جان می کرد و اگر خرچنگ نبود...
تولدش اگر به بهشت ختم شود و وای از شعری که از بدو تولد وق وقش می کرد.چیزی جز اشک و...

مرجان یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:04 ب.ظ http://tara65.blogsky.com

سلااااااام...سلااااااااااام....سلااااااااااام...این چه تله پاتیه قوییه بین ما؟ که همین دیروز داشتم بهت فکر می کردم و امروز کامنت گذاشتی؟...سهند بی خبرم ازت! نمی خوای چیزی بگی؟

شبنم یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:08 ب.ظ http://www.solitudee.blogfa.com

درود
کوچ کردم..هم به خاطر پرشین و هم اینکه میخواستم واقعی تر بشم....آفتاب

شلم شوربا یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:55 ب.ظ http://www.nimarasi.blogfa.com



اندام من

شکل یک گناه

خیلی حال داد

نارنج یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:39 ب.ظ http://naranj.blogsky.com

سلام
اره منم یه گناه کار مادر زادم شاید.....
نمیدونم باید به خاطر هر غلطی که میکنم هر بلایی که سر دیگران میارم ازشون عذر خواهی کنم....
اندام من شکل یک گناه...با شیطان به دنیا می اییم با گناه هم اغوش میشویم و غرقه در عذاب میمیریم...
اغوشی که جای اعتراف است در لحظه جان میبازد در ذهنمان از نظر من اینطوره یا تا حالا اینطور بوده برام....
کشف تو مرگ من میلاد شاعر....این اخریو خیلی دوست داشتم خیلی......

هادی یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:34 ب.ظ http://www.arosakeshab.blogfa.com

خوب است که میان و گناه و اعتراف دوباره متولد شویم ... شاید !!!

رضا یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:03 ب.ظ http://www.reza8mile.blogsky.com

با سلام و عرض ارادت ویژه باید خدمتتون عرض کنم جملات فوق بیشتر ابتذال هستند تا شعر و یا متنی که نکته ای ظریف را در بطن خود داشته باشند ! اصلا جالب نبود ! بخصوص در وبلاگ شما ! بدرود

خدمت دوست عزیز آقا رضای گل سلام

من متوجه منظورت از ابتذال نمی شوم.....

به هر صورت دو حالت را میتوانم فرض کنم:
اول اینکه ایراد تو به سبک و قالب شعرم باشد......خب باید بگم از تکرار خودم خسته بودم.....از ترانه هایی با چهار بند.....که هر بند چهار خط باشند....و همینطور از دنبال وزن گشتن خسته بودم ....اون هم به روزگاری که یک ترازوی سالم روی همه ی کره ی زمین وجود ندارد....دنبال وزن گشتن یک جور وقت تلف کردن است.....این نوشته....همون طور که از اسمش پیداست یک شعر واژه هست....و اصلا قرار نیست با آثار فاخر ادبیات فارسی مقایسه شود.....یک سری کلمات که به دنبال هم می آیند......هدف دار......و من به دنبال یک سبک جدید شاید می گردم.....من مشغول تجربه کردنم.....و در این مسیر شاید دچار اشتباه هایی هم بشم.....شاید به بیراهه برم.....ولی مجبورم که برم....ایستادن در این نقطه مرا راضی نمیکند
مثلا فرض کن تمام خوانندگان ما موسیقی فاخر دوره ی قاجار را کار کنند.......اون وقت دیگه هیچ کس و سهیل نفیسی و ...اینها بوجود نمی آیند.....
اما در حالت دوم اگر ایراد به مفهوم باشد و منظورت از ابتذال برهنگی واژه هایم باشد......باید بگم به نظر من این یک نظر شخصی است و بستگی به دیدگاه افراد دارد....و ممکن است افرادی با دید های متفاوت نظرات متفاوتی داشته باشند.....و حقیقتی که باید به ان اعتراف کنم این بود که شکل اولیه و واقعی این شعر خیلی برهنه تر بود ......
اندام من شکل یک گناه.....در ابتدا بود دستان من شکل یک گناه......بعدا به خاطر کلمه ی آغوش در خط بعد تبدیلش کردم به اندام.....ومنظورم هم این بود که تو ا ینقدر پاک و آسمانی بودی که عشق من که آدمی زمینی هستم به تو به مثابه یک گناه است....
به هر روی من فکر میکنم هم آغوشی مقدس ترین لحظه میان عاشق ومعشوق است ونزدیک ترین حالت.....جایی که تن ها یکی میشوند....و البته پیش از ان روحها هم یکی شده اند
من فقط خیلی ساده روایت کردم..........و حرف زدن از لحظات پر اوج یک عشق ابتذال نیست.....که اگر از آن حرف نزنیم باز هم وجود دارند....کدام ما اسیر ...دیوار ...و عصیان....فروغ را نخوانده ایم؟؟؟
ما انسانیم....من کسی هستم که اون مطلب ضد جنگ و بی عدالتی رو نوشتم.......شعری که تو از معدود خواننده هاش بودی.....چون که یک احساس واقعی بود در من....و این شعر هم یک احساس واقعی بود......یک عشق مقدس....من یک انسانم....با همه ی به تعبیر تو ابتذال هاش....
البته شاید هم حق با تو باشه.....من خودم همیشه این چالش رو دارم........

و در نهایت ممنون از نظرت....از اینکه شعر رو میخونی و نظر واقعیت رو میگی.....

آدمک باران یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:06 ب.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

چه عجب!

همان دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:42 ق.ظ

آیا مرا به یاد می آوری؟ شاید اشاره به دو سه نکته پردازی اندرزگونه بر سر نقد و پاسخ نقد بسنده باشد. در هر حال این طرف ها پرسه می زدم که پاسخ سنجیده و پخته ی شما به نکته پردازی رضا نظرم را عمیقا جلب کرد. دست مریزاد. این پاسخی در خور اعتنا و تحسین برانگیز است. حالا می توانم به آن ادعای شما مبنی بر درخشیدن بر تارک آسمان شعر ایمان بیاورم. دمت گرم و قلمت پرتوان و زاینده باد.

سلام همان عزیز...آقای قاسم بیگی.....چه حافظه ای دارم.....
میدونی من با هر کی جدل میکنم بعد با هم کلی رفیق میشیم.....مرسی که سر میزنی....

آب آتشگون دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:18 ق.ظ

مرسی از پیشنهادت.
اینم: red_rose_323@yahoo.com
خوب باشی

آب آتشگون دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:22 ب.ظ

سلام شعرتو گرفتم .مرسی. نتیجه شو برات ایمیل زدم. سی دی روهم هنوز نگرفتم . آخه همین امروز مطلبو خوندم و هنوز هم از خونه بیرون نرفتم . هر وقت گرفتمش نتیجه اونو هم اعلام میکنم

معاصر دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:47 ب.ظ http://www.jadekhial.blogfa.com

سلام رفیق
کامنتت رو پاک نکردم......فقط اینکه تو هردوتا وبلاگم کامنت گذاشتی.......که ممنون.
شعرت بو داره آقا.......چه کردی؟ راستشو بگو.....
(آیکون چشمک که بهت بر نخوره)

نارنج دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:24 ب.ظ http://naranj.blogsky.com

اپ کردم خواستید بیاید

شبنم دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:35 ب.ظ

درود...
چند وقتیه می خوام این تو رو بالا بیارم...
نوشته جالبی بود دوست عزیزم....
راستی مدتیه دعوا نکردیم...:D

Tini Talker دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:04 ب.ظ http://www.deadly-space.persianblog.ir

آغوش تو جای اعتراف...
نه دوست ندارم! من اصلا آغوشی رو دوست ندارم...حتی برای اعتراف..
عالی بود.. عالیه ی عالیه ی عالی..............

سحر دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:38 ب.ظ http://www.borade.blogfa.com

میلاد یک معجزست...چه برسه که میلاد یک شاعر باشه...
به منم سر بزن خوشحال میشم.
تبادل لینک میکنی؟
شاد زی...

نارنج دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:14 ب.ظ http://naranj.blogsky.com

دقیقا حرف منو زدید همش همینه همش زندگیم شده همین....حتی وقتی بهم میگن اینکارو کردی منطقشون بهم ثابت میکنه که کردم اما ...باورم نمیشه مثل اینکه بگن تو غذا خوردی اما اصلا یادت نباشه....ولی خورده باشی و قصدت هم نخوردن بوده باشه و فکر کنی نخوردی.....
دقیقا شاید وضعیت این رو منم پیدا کردم بیزاری و من موندم انگار هیچ گناهی ندارم در حالی که پر گناهم گناهانی که به یادشون نمیارم...
اره خدا کنه...هه تشبیه جالب بود وسط این گریه لعنتی که داره کیبوردمو به گند میکشه .....به خاطر لبخند الانم ممنونم

دنیا دیگه مثل تو نداره... دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:27 ب.ظ http://www.click123.blogfa.com

همه کلاماتت غم بود
ولی نه از غم های عادی
همونایی که آدم و آتیش میزنه ولی خودشه که دوباره میره سراغش

مثله عشق
یا
اعتراف در آغوش او...

آلبا دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ب.ظ http://salamkhodahafez.blogfa.com

این که اندام من شکل یک گناه حس صادقانه ای یه و من هم اندام من شکل یک گناه!!!!!
چرت گفتم.یعنی نشد اونچه که میخواستم بگم.در هر صورت اندام من شکل یک گناه رو دوست دارم.بعد از این همه هم سلام یادم نره.........................

سارا دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:15 ب.ظ http://sarahandautumn.blogfa.com

گنه کردم ، گناهی پر ز لذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود..

فروغ گفته ، نه؟

Tini Talker دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:24 ب.ظ http://www.deadly-space.persianblog.ir

واسه چی میگی قهرم؟
قهر با کی..؟

------------
راستی من فضای کشنده دارم.. نه مرده! آدرس وبلاگ هم از com. به ir. تغییر کرد.. . لطف میکنی اگه هم اسم لینک و تصحیح کنی هم آدرس و ...

خزان نوشت دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

کشف تو مرگ من!
فکر کنم من امشب مردم! (جالبه که با اتفاقی که برام افتاده امشب این شعر ار خوندم!)

کیومرث دوشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:58 ب.ظ http://kumarsmk.blogfa.com

سلام .
مردی میان ، سایه های شهوت و فریاد و آه فرجام درد را .
در آیینه های غبار گرفته ی انزوای یک هوس دیوانه وار به-تکرار میرساند .
موفق باشی .

کیومرث سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:00 ق.ظ http://kumarsmk.blogfa.com

سلام .
ممنون از لینکت .
پایدار باشی.

حوا سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:08 ق.ظ http://www.havva7.blogfa.com

بنیامین
بهادری
کلمه
فعل های نا نوشته
جمله های نا تمام

کشف میکنم تورا هر شب
و گم میکنی مراهر روز

آب ِآتشگون سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:46 ق.ظ

لرد سیاه سلام
فکر کنم خیلی از لقب جدیدت بر خلاف ادعاهات خوشت نیاد. چون افکارمون در این مورد خیلی متفاوته. بحثی نمیکنم . دیگه حال و حوصله سر و کله زدن با آدمها رو ندارم. اما فقط یک چیز اگر به سیاهی فکر کنی به مرور دنیات سیاه میشه چون این افکار ماست که دنیامونو میسازه .
خوب باشی

شارونا سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:48 ب.ظ http://shaarona.blogfa.com

سلام.چه شعر قشنگی...خوشحالم که با هات آشنا شدم.

آدمک باران سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:43 ب.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

سهند جان
من از شعر و شاعری چیزی نمی دونم پس نمی تونم نظر تخصصی بدم.
اما بهت می گم خودت را خیلی درگیر قضاوت بقیه نکن.
فکر میکنم واژه های آخرت "میلاد شاعر" مهم بوده حالا چی باعثش شده و بقیه چی فکر می کنند مهم نیست. فقط نظرات کسانی را در کارهات دخیل کن که اولا متخصص اند دوما بی غرض انتقاد می کنند.
اگه به راهت ایمان داری ادامه اش بده...
بذار بقیه هم برداشت خودشون را بکنند.
موفق و خوش باشی

هستی سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:09 ب.ظ http://memories-river.blogsky.com

شعری عریان چون فروغ
ادامه بده قلم خوبی داری
موفق باشی و شاد
در پناه حق

دختر ۲۰ ساله سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:18 ب.ظ

سلام سلاممم
حال و احوالللللللللل؟؟
خوبی که ؟
وبلاگ جدید مبارککککک
به به چه رنگییی افرین که از مشکی در اومدی..
شعر از کیه ؟

حمید چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:05 ق.ظ http://disgraced.blogfa.com

اومدم که بگم هستم دیدم سرت شلوغه گفتم برم بی خیال شم.

شبنم چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:58 ب.ظ http://solitudee.blogfa.com

چقدر دیر به دیر مینویسی؟حسه نوشتنت پریده یا...

sara چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:44 ب.ظ http://errors.blogfa.com

خوبم و خسته ،همیشه خسته تر از اونم که بگم خستم!
من ،خالی از عاطفه و خشم خالی از خویشی و غربت گیج و مبهوت بین بودن و نبودنم فعلا.اما همین الان خوبم و مردد.حس میکنم درونم توطئه ای در جریانه....
نمیدونم چرا؟رژه می رن کلمات ولی به حرف نمی رسند؟
شاید من هم باید نظر واژه بگم.
سبک ِجالب
حس خوب و عجیب
دلهره
از رنجی خسته ام که از آن من نیست
از دردی گریسته ام که از آن من نیست
از لذتی جان گرفته ام که از آن من نیست
به مرگی جان می سپارم که از آن من نیست...
تا بعد...



یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین پنج‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:44 ب.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
خوبی؟اما من خیلی خوب نیستم...می خواستم دیگه ننویسم اما نشد....اینجا توی این دنیای مجازی هم دل به وببلاگم بستم...افسوس....
دلت شاد

فردان جمعه 12 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 ق.ظ http://aber.blogsky.com

خوشحالم لااقل جایی هنوز عشق هست...!

یک خادم جمعه 12 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:32 ب.ظ http://khali-n.blogfa.com

آره می شه گفت بی اراده کلمه که نادیدهش می گرفتم گویای نا توانیست،انگار..برای احساس.

کیومرث یکشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:13 ق.ظ http://kumarsmk.blogfa.com

سلام . گلم .

آغوش تو جای اعتراف .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد