در این روزهای قحطی خاطره
نان یاد های کپک زده را سق میزنم
......................................................
پ.ن۱: من یعنی..... هزاران ترانه ی نانوشته ....و بغضی که نمیه تمام مانده است.....
پ.ن۲:شعر بلندی بود که فقط همین ازش باقی ماند.....من خوب خط میزنم....شعرم را...خودم را
پ.ن۳:......تجربه ی جدید من....یه وبلاگ درباره ی مسایل اجتماعی روز.....این سومین وبلاگ منه........اولین مطلب رو میتوانید اینجا بخوانید.....
جناب سهند!شما خیال نوشتن ندارید...؟!!! احیانا...؟
آقای سهند خان بد نیست هم یک سری به من بزنی هم یک چیزی بنویسی ها ):
نوشتن بهونست برای این که بگم من هستم...آدمای خنگ...آدمای قاضی....همتون بی گناهید اما بیایید به قضاوت گناهکاری من.
بابا بیا دیگه!من اومدم تو هنوز نیومدی؟من به بلاگ تو هر روز سر میزنما.
سلام.....چرا نظز=راتتو بستی...دعوای شما یه دعوای نظریه...سر یه سری مفهوم....من وسط دعوای نظری شما نمی تونم حرفی بزنم...از طرفی تو و ایدا از خواننده های خوب من هستید....بماند که آیدا از این نظرات جدی واسه من نمی نویسه و من شاکی می شم...ولی دعواتون دعوای نظری...شخصا معتقد نیستم به انقدر جدی بودن در مورد این مفاهیم نه اینکه به چرت و پرت گفتن به جای ادبیات اعتقاد دارم نه....ولی دعوای نظری نویسنده و خواننده منتقد رو به هیچ عنوان نمی پسندم...نقد یا چیز به درد بخوری داره کمه نویسنده در دراز مدت لحاظ می کنه یا نداره که خوب نویسنده نمی تونه جلوشو بگیره...حرف من همینه...فقط.....در ضمن تو کف نقشه گورستونم هنوز
oui j'ai le livre.et je pense que" boofe koor" c'est une mal copie de "maskh