در این روزهای قحطی خاطره
نان یاد های کپک زده را سق میزنم
......................................................
پ.ن۱: من یعنی..... هزاران ترانه ی نانوشته ....و بغضی که نمیه تمام مانده است.....
پ.ن۲:شعر بلندی بود که فقط همین ازش باقی ماند.....من خوب خط میزنم....شعرم را...خودم را
پ.ن۳:......تجربه ی جدید من....یه وبلاگ درباره ی مسایل اجتماعی روز.....این سومین وبلاگ منه........اولین مطلب رو میتوانید اینجا بخوانید.....
و بغضی که ناتمام مانده و یادی که پوسیده و خانه ای که ویران گشته
سلام....خوبی؟!تو چرا انقدر غمگین مینویسی؟!؟!!:-(
من آپ کردم....اگه دوست داشتی بیا...
چیزی که توان حملشو نداری بذار زمین و راهتو برو...نذار رو کولت بزور بکشش...(البته یکی باید به خودم بگه!!!)
میخوام به کوچولو بگم من فکر میکنم چون آدم حرف دلشو مینویسه پس احتمالا دلش خیلی شاد نیست که غمگین مینویسه(آخه اینو دوستام به منم میگن گاهی!)البته این رو در مورد خودم میگم .اما راستش من یه گور خر سفیدم با راه راهای سیاه نه یه گور خر سیاه با خطای سفید پس لبهامو روی هم فشار میدم تا مبادا تنهایم و بالا بیارم همین.!
(خیلی چرت گفتم ببخش!)
سلام:
چه خبر؟
راستی چرا شعراتو خط می زنی؟ حیف نیست؟
من خوب خط می زنم ، نوشتم و خودم رو !
مثل نقره ای ، شعر های تو هم انگار از یه چیزی از درون آدم خبر دارن، عین حس مشترک !!
منم جدیدا خیلی نان کپک زده سق می زنم !!!
قشنگ بود
ای بابا
فار غم میگیریم .............
بریم یک سیگار بکشیم ...
خوشحالم که همینشم باقی مونده این خاطره ها با ارزشند. ته ذهن آدم می مونن. ترانه هایت را خودت را بنویس.
خط زدن شعر رو قبول دارم ولی خط زدن خودتو نه!
اگه موافقی بلینکیم
سلام ... وبتو خوندم...نظری واسه نوشتن ندارم ... نمیدونم چرا ! شاید جواب پستی با عنوان قحطی یکنوع نظرقحطی باشد!
سلام اقاسهند من زود قضاوت کردم ببخشید حق با شماست فرصت کمه ولی خوشحال میشم ازطریق مسنجر باهم درارتباط باشیم.
خواهش میکنم....مهم نیست.....مرسی از لطفتون اما به علت کمبود وقت ترجیح میدم از همین طریق کامنت ها در ارتباط باشیم...مثل تمام دوستان....
می خواهم خیس و مچاله در آغوشت بمانم.از پهن شدن بر بند خاطرات بیزارم....پی نوشت ۱ رو خیلی خوب می فهمم سهند! یعنی در مورد تو خیلی خوب می فهمم...هزاران ترانه نانوشته ات را!
فرق مرد با مرده همین است:
مرد فقط بعد از مرگ میمیرد!
.........همین که این اسم شما رو به چالش بکشه برای من کافیست
سلام....
مرسی از لطفت و ببخشید که من نمیتونم کامنتارو زیاد جواب بدم...
نان های کپک زده...این عبارت این قدر منو یاد چیزی انداخت که....بی خیال چه قدر من نوستالوژیک شدم...
به نظر من شعر را خط نزن خط زدن شعر خط زدن رویا ها دردهاو در واقع بخشی از زندگی است.
شعرو خواستی خط یزنی بزن اما خودتو نه!
از خودت نگذر...
خط بزن!
خط خطی!
مثل من ٬ مثل همه!
خط بزن تا همرنگ جماعت شی! خط خطی!
خوشم میاد
از اونایی که
خودشون خط میزنند
خودشون رو
قبل از اینکه دیگران براشون اینکار رو بکنند.
این یه جورایی طرز فکر و دید عمیق تو رو نشون میده.
خوشم اومد.
ما که عجیب فراموشی داریم!
یه وقتایی قحطی غله بود ویوسف وزلیخا
نان یادهای کپک زده را سق میزنم
جالبه جالب
خط نمیزنم میگذارم بماند اما میگویم نیست . زندگی من در انکار گذشت. سعادت آسایش و راحتی یک تصویر کلی از چیزیست که نیست که نمیشود دقیقن تعریفش کرد که یک لحظه اش برای کل عمر انسان کفاف میدهد.
زیبا مینویسی . لینکت کردم اگر مخالف نباشی البته
سلام....سهند جان..
بازم گرفته ای.....انگار آدمای مثه من همیشه گرفته زیادن......دیگه دیگه
رطب خورده کی کند منع رطب..
قحطی خاطره...شایدم گرانی خاطره....
راستی از نقدت بازم تشکر
SALAM . messi ke be weblogam sar zadid vali ye soal .... chera mardike morde bood ? bazam mamnon. bay.
آخه!
میخوای برش دارمُ بیای؟
سلام
به بازی دعوتتون کردم... تا بعد
سلام
نان یادهای کپک زده...
چه ترکیب بدیعی...
یه متنی نوشتم با همین موضوع یه روزی میذارمش توی وبلاگم...
پ.ن.۲. رو تجربه کردم...
سلام زنده ای که شهامتش رو داری بگی مرده ای
اینکه خودت باش یعنی چی؟
خود یعنی کی؟
مگه ما غیر از بازتابهای عناصر اجتماعی هستیم؟
آره هستیم ولی قسمت عمده شخصیت ما رو جامعه ساخته نه خود ما
درسته که من باید خودم باشم ولی اول باید خودم رو پیدا کنم.
منم یه موقعی به بهداشت مغزی معتقد بودم. اینکه بدون درنظر گرفتن اندیشه دیگران خودم بیندیشم
ولی میبینم که این قصه سر دراز دارد. نمیشه بدون سیر تاریخی تفکر نظریه ارائه داد. خیلی از این تفکراتِ قبل از ما می تونه چراغ راهنما باشه و حتی دست انداز و گاهی بیراهه
...
ممنون از حضورت
ا: ممنونم از لطفت
۲: منم کاملا با تو موافقم شعر باید خودش بجوشه برای همینه که من میگم اینکاره نیستم اما کاری که بابا کرد این بود که به من دلگرمی و جرات داد تا بتونم دوباره امتحان کنم.
۳:خط خطی عزیز . شعراتو خط زدی مهم نیست دوباره مینویسی اما اگه خودتو خط بزنی بازم میتونی دوباره بنویسی؟۴:میشه این من هزاران ترانه نانوشته کمی هم شاد باشه. یا نه؟
دست من نیست.....دست روزگاره......
سلام. طرح قشنگی بود. قصدم فضولی نیس ولی اگه به جای یاد، باد بود، چطور می شد؟ دوست دارم جواب تو بدونم.
چقدر طرح قشنگی بود.مثل دوسه حرکتی که با مداد روی کاغذ سفید کشیده میشه اما معنی زیبایی رو به بیننده القا میکنه
از بابت لینک ممنون،متقابلا من هم اجازه میگیرم ازت و لینکت میکنم(اگه با عشقی بی ق بی ش بی نقطه لینک کنی اونقدر طولانی نمیشه-البته فکر میکنم-)
به قول حضرت مولانا:
پیش چشمت داشتی شیشه ی کبود
زان سبب دنیا کبودت مینمود...
این در مورد من تو بعضی موارد صدق میکنه ولی مورد شما رو نمیدونم!
ازت ممنونم(همین!)
تا بعد...
سلام ممنوم خیلی قشنگ بود
بازم به من سر بزن
می شه همو لینک نیم اگه دوست داشته باشی
قربانت عزیز موفق باشی
تو ...
شاید خاطره ایی از همان نقش قلمدان باشی
اتفاقا دارم شعری درباره ی هدایت مینویسم........
خوش بحالت اینقدرر شعر میگی که خطشون میزنی!
یه زمانی طبعم گل کرده بود..ولی زودی خاموش شد..
سلام ممنونم از اینکه به کلبه ما هم سری زدین
برای لینک آماده ای
سلام یار همیشگی ما دوتا
کاشکی اینجا شاهد یه شعر بلند بودیم.منم یه زمانی خوب خط میزدم آدمایی که تو زندگیم بودن رو.
سلام . همدردیم رفیق !
سلام ممنون که اومدی مر۳۰
میم مثل مادر ت مثل تو
بای بازم بیا
سلام
مرسی از این که سر زدید
وبلاگ جالبی دارید
از اینکه با شما آشنا شدم خوشحالم
موفق باشید
خداحافظ
سلام
راستش را بخوای نمی دونم چی بنویسم .....
موفق باشی
سلام آقا سهند. خوبین؟ واقعا ممنونم که بهم سر می زنید.
مرسی از کامنت هاتون.
هر دو پست رو خوندم ...خب مثل همیشه خوشم اومد... من نوشته هاتون رو دوست دارم هرچند همیشه گفتم نمی دونم چرا یه حس غم همیشه داخلش هست اما قشنگ می نویسید.
من شرمنده ام که دیر میام. انشاالله بعد از امتاحانات و برطرف شدن گرفتاری های شخصی بازم مرتب آپ دیت میکنم و سر میزنم. شاد و موفق باشید. مرسی. یا حق.
گفته بودم که خودم را خط می زنم
تو از چه جنسی که نه میتوانم بنویسم تورا و نه خط بزنم نوشته هایم را
خوبه ...
نوشتن چیز خوبی هستش
بد نبود یه خبر واسه آپ شدنت میدادی...
بیخیال بابا!
شرمنده.....فرصت نکردم.....این روزها برای آپ کردن هم زمان کم میارم.....باز هم شرمنده
منکه از نوک انگشتانم خون می چکه...این نونهای کپک زده غنیمتی ست...از بغض ماسیده تو گلو متنفرم..همیشه باید خط زد...بهش سر می زنم.
گاهی خط زدن لازمه
چقدر خوب که میتونی سه تا وبلاگ داشته باشی
ببخش دیر سر میزنم
کمی مشغولم .
سلام...
فقط تو دو تاش مینویسم.....من هم فرصت آنچنانی ندارم...ولی نوشتن از اولویت هام هست.......آهنگ وبت رو دوست دارم....موفق باشی.....
سلام به تنها کسی که دوستش دارم
مهمون نا خوندی من توی تو همون که بیشتر از همه عزیزه همون که از پنجره ها می یاد تو با دید نش هوری
دلم می ریزه
سلام.چقدر یخ می نویسی
یخ نوشتن رو دیگه الان از شما یاد میگیریم......شما روی مطالب خودت تمرکز کن.....
کوتاه اما پر محتوا....
ولی این دو خط خیلی قشنگه. خیلی.
اصل شعر همینه.
بدون اضافات. اونایی که خط زدی حتمن باید خط می خوردن
در این روزهای قحطی نان
یاد خاطره های کپک زده را سقط میزنم
(این روزا این رو بیشتر میبینم)