زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

این یک وصیت نامه نیست

                                                عیب از ما بود از یاران نبود/ تا که یاری یار شد بیزار شد  

من...اتاقم...دیوان فروغ....صدای مارک آنتونی....آهنگ (amar sin mentiras).....و دیگر هیچ...چراغ ها خاموش.....ضیافت شمع هاست...کف اتاق خوابیده ام....نگاهم به سقف خیره است....صدای فروغ ششصد و هفتاد و هشت بار تو ذهنم تکرار میشه......

افسوس

من مرده ام

و شب هنوز هم

گویی ادامه ی همان شب بیهوده است

و صدای همسایگانی که شاد از زیر پنجره عبور میکنند....و صدای قهقهه های بی خبریشان گوش پنجره را کر میکند....

من به حال مردی غبطه میخورم که نا امیدیش آنقدر کوچک بود که هر شب در ازدحام میکده گم میشد

دیگه چیزی برای نوشتن ندارم.....

کینه که هرگز نبود......عشق هم دیگر نیست.....تنها شاید مرگ باقی باشد..... که خودش قصه اش را برای همه تعریف خواهد کرد.....

 

نظرات 25 + ارسال نظر
فرزانه یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:45 ب.ظ http://taketab.blogfa.com

من از انتهای زندگی سبز می شوم بی که بدانم چرا

فرزانه یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:06 ب.ظ http://taketab.blogfa.com

تا جایی ازادیم که به هم آسیب نرسونیم. بدون اسیب می تونم به ت ین تجربه رو بدم.

دانشجو نما یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.2regard.tk

قشنگ بود.
مخصوصا دو خط آخر
.
کینه که هرگز نبود......عشق هم دیگر نیست.....تنها شاید مرگ باقی باشد..... که خودش قصه اش را برای همه تعریف خواهد کرد.....

فرزانه یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:30 ب.ظ http://taketab.blogfa.com

منم پرده ی چهارم رو دوستتر دارم. ولی چه اهمتی داره دوست داشتن من؟ مگه نه؟ حالا بیا سر معنی اهمیت با هم کلنجار بریم.

فرزانه یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:45 ب.ظ http://taketab.blogfa.com

سرعت کم شده. تو ایمیل نداری آی دیت رو پیدا کنم؟

بهار یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:51 ب.ظ http://www.bahar1369.persianblog.com

سلام جناب مرده!....زیبا بود!...منتظرتم میای دیگه؟!...بهار

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌قورباغه درختی یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:23 ب.ظ http://rouzan.blogfa.com

اما زندگی هست جریان داره تو این همه بدیختی و تلخی و این طوفان که رو سرمون هوار شده بازم زندگی هست. تلخی نکن رفیق هر چند که این حرف رو از ته دل نمی زنم اما تو جدی بگیر.

مرجان یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:37 ب.ظ http://tara65.blogsky.com

می دونی سهند!می خواستم یه پست جدید بذارم؛اما با خوندن وبلاگت پشیمون شدم...به قول هانیه:وبلاگستان ترمز بریده! انگار گرد مرگ ریختن رو همه وبلاگها...گرد نا امیدی و تلخی...گفتم چه فایده ای داره که همه از موندن و پوسیدن و مرگ می نویسن؟!!! نمی دونم شاید داره یه اپیدمی می شه...اما من...مرجان...حالم از این هوای گندیده بهم می خوره!!! با همه مشکلات و بحرانهایم...شاد شاد شادم!

من خودم رو نوشتم....تو هم خودت رو بنویس...این تقصیر من نیست که تو هوا بوی مرگ میاد.....

آدمک باران یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:05 ب.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

کینه که هرگز نبود... عشق هم دیگر نیست...
دوست من
شاید این سرآغازی دوباره ست. تهی شدن از همه چیز...
و دوباره عشق..........
فقط اینا بدون که تو تنها آدمی نیستی که چنین تجربه سختی را میگذرونی .......................................

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین) یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:48 ب.ظ http://rue.blogsky.com

ای کاش آنقدر فقیر نبودیم تا برای پایمال شدن چیزی بجز

قلبهایمان را تقدیم سرنوشت میکردیم....


که الان اینگونه نبودیم...

مسعود یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ب.ظ http://gt753.blogsky.com/

جالب بود.به من یه سری بزن

سارا یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:18 ب.ظ http://errors.blogfa.com

من
هر روز
مرگ را ملاقات می کنم
او
سر راه جهنم
خود فروشی می کند!
دلتنگ که هستی ، بهتر می نویسی !!

آب آتشگون دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:00 ب.ظ

۱: با نظر آدمک باران کاملا موافقم
۲ : تو چرا دستی دستی داری تن به بیهودگی میدی؟
۳: با اینکه یک نفری نوشته بود که وقتی دلتنگی قشنگ تر مینویسی اما من دلم میخواد شاد باشی اما خوب ننویسی .
۴: من تو دعوا گریه نمیکنم

مرجان پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ق.ظ

باز هم کامنتیگ بالا باز نمی شود! من نمی دانم...اگر حرفهای مرا توهین می دانی...من واقعا متاسفم.چون فقط عقیده ام را بیان کردم.همین...ونگفتم که ـ تو ـ دچار اپیدمی شده ای؛گفتم این حالت نا امیدی در وبلاگستان اپیدمی شده است...دوست عزیزی راست می گفت:سخن سرآغاز سوء تفاهم هاست...با این همه قصد رنجاندن تو را نداشتم. برداشتت از حرفهای من خیلی برایم سنگین بود...من را ببخش!خداکند این روزها بگذرد...

گواش پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:34 ب.ظ

خوندم.

محمد نورعلی جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:19 ق.ظ http://utv.blogsky.com

من دوست میدارم یه بار بمیرم و خلاص
از هر روز مردن و زنده شدن خسته شدم

دمدمی جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:51 ق.ظ http://daam.blogsky.com/

این همان دردیست غیر مردن که می گویند: کان را دوا نباشد

دختر ۲۰ ساله جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:24 ق.ظ

همان طور که اولین نیستی اخرین نیز نخواهی بود..

چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ریحانه جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:58 ب.ظ http://hodhod14.blogfa.com

به قول گفتنی اگه عشق و زندگی نداری پس چرا داری می نویسی؟ مچت رو گرفتم نه!
یه سر هم به ما بزن من می خوام نویسنده بشم بیا متنم رو بخون و مرحمت فرموده نظر بده!

بهار جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:52 ب.ظ http://www.bahar1369.persianblog.com

جناب مرده من آپم میای دیگه؟!....بهار

نقره ای جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:46 ب.ظ

اما مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گلها می دانی؟

***

هووووم .... کاش قدر بدونیم همین لحظه ها رو ... می ترسم که تو ازدحام کوچه ی خوشبخت گم بشم و دیگه هیچ وقت تو اتاق تاریک تنهایی برای خودم گریه نکنم ... می ترسم ...

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:54 ب.ظ http://rue.blogsky.com

نه مثل اینکه تائید می کنی...

سماء دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:39 ق.ظ http://sama-suni.blogfa.com

زندگی سه چیر بیش نیست :
اولی: به اجبار به دنیا اومدن
دومی: با غم زیستن
سومی : با آرزو مردن
دوست داشتی به من سر بزن

پریا جمعه 11 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 ق.ظ http://www.elegantlizar.blogfa.com

سلام اقا خبری نمیگیری
راستی آپ کردم اگه دلت رازی یه نگا بنداز
چاکر داداش

نیلوفر جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ

واقعا زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد