زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

با نگاهی به (چکامه ی چپق)

بیزارم از بن لادن

بوش ، صدام

بیزارم از هر چه جنگ

به سیریا لئون ، بوسنی لبنان

 

قلم می شوم به دست شاعر

می خراشم سینه ی کاغذ را

به رویاهایم، هراس هایم ،عشق هایم

 

به یاد می آورم

کودکان گرسنه را به اتیوپی

و مادری مبتلا به ایدز را

در شاخ آفریقا

که کودک نازاده اش مرگ را انتظار می کشد

 

بیزارم از هر چه (ایسم)

که انسان را به بردگی می کشاند

حتی در قرن بیست و یک

 

در هراسم 

از دکمه ی قرمز رنگی که کابوس جهان است

و موشکهایی که نشانه رفته اند

 مشرق و مغرب جغرافیای جهان را

 

به کابوس می بینم

اجناس معصومی را که صادر می شوند

از ایران ، روسیه ، لهستان

تا آموزش ببینند شب بیداری را

 

شناور می شوم

بر یک تکه یخ در دریای شمال

به همراه یکی شیر دریایی آواره

که نمی داند معنی گاز گل خانه ای را

 

اسکناسی مچاله می شوم

در پستان بند حوریه

و نان می شوم

بر دهان عبدالله فرزند ششم جاسم

که هر گز از دریا باز نگشت

حتی با توری خالی از ماهی

در مکاره ی گلد کوئیست ، ای بی ال ، نت ورک مارکتینگ

 

در زیر آوار سقفی می مانم به کابل

به همراه هفت عضو یک خانواده

در پی برخورد موشکی که نمی داند:

بن لادن در کاخ سفید است

 

شماره می کنم کودکانی را

 که ربوده می شوند در آفریقا

تا به جای مداد تفنگ در دست گیرند

و به یاد می آورم

نو جوانی هفده ساله را در زیمباوه

که تا کنون سی و هفت نفر را کشته است

 

در میان خون و فریاد

می شناسم پدر را کنج انفرادی

بر تخت شکنجه

با پاهایی زخمی از شلاق استبداد

که به اتحاد بی دلیل سنگ و شیشه و قاب پنجره

 شک داشت!!!!

می بوسم دستانش را که شاخه های درخت آزادی اند

و می ستایم قلب بزرگش را

 

آهنگ می شوم

بر گیتار به گردن آویخته ی ویکتور خارا

و  نماز می برم

دستان به خاک افتاده اش به ضریه ی تبر را

 

به گوری دسته جمعی دفن می شوم

در عراق شیلی اسپانیا

به همراه یک کودک،

 یک مادر ،

یک سرباز.

 

بختک می شوم به خواب

فرانکو ،پینوشه ، باتیستا

 

شانه به شانه ی چه خواهم جنگید

در خلیج خوکها

در بیست و ششم ژوییه

قیام خواهم کرد با فیدل ،رائول و همه مبارزان

به نام خلق

خودکشی خواهم کرد

به همراه آلنده

با کلاشینکف اهدایی فیدل

پس از آخرین وداع با کارگران شیلیایی

 

پاک می کنم

عبارت لا اله الا الله را

از بمب اتمی سبز رنگ پاکستان

 

جشن می گیرم به همراه برادران ژرمن

فرو پاشی دیوار برلین را

در کتاب رکورد های ننگین ثبت خواهم کرد

طول دیوار چین و عظمت ستون های تخت جمشید را

 

داستان سفر یک تکه الماس را پی میگیرم

از دستان سیاه کارگری در سیریا لئون

تا انگشتان ویکتوریا بکام

و در طول راه عدالت را گم میکنم

 

بالا می آورم عشق خصوصی ام را

در دستشویی ترمینال جنوب

در کنار مرد معتادی که جانش را بالا می آورد

 

بالا می آورم

انسان بودنم را

بر پرده های رنگارنگ تهوع دالی

 

له می شوم

به زیر ثم ستوران مغول

خرد می شود استخوان هایم

به زنجیر تانک های آلمانی در جنگ جهانی دوم

 

می سوزم 

در آتش شقاوت اسکندر

به شعله های حماقت نرون

در میان ویرانه های تخت جمشد و رم

 

فرو می ریزم

به همراه برج پنتاگون

در انعکاس عبارت الله اکبر

 

هزارمین درنای کاغذی می شوم

در دستان ساداکو

چتری میشوم در میان باران زرد

بر سر مردم هیروشیما

 

به تمام کشاورزان مجار خواهم گفت:

کنت دراکولا خون آشام نبود

مردی بود آزاده که گندم را

برای آسیاب دندان شما می خواست

 

((من

بالا می آورم خودم را

در قالب کلماتی که قرار داد کرده ایم زیبا نباشند))*

و از یاد نمی برم که:

                                انسانم

                                           ( تیر ماه هشتاد و شش- کلار دشت)

..........................................

پ.ن:  شب جای خود را به روز میداد...و خنکای هوای ارتفاعات علم کوه مستی را نرم نرم از سر می پراند....این شعر مثل بغضی در گلویم پیچیده بود...پاسخی می نوشتم به  اداعا های معامله گری که خود را فریب می داد ....به عادت همیشه بی خیال وزن و قافیه و ردیف....تنها سعی کردم به مفهوم واژه ها خیانت نکنم....شعر ها را آن گونه که می جوشند دوست دارم....بعد از نوشتن سعی میکنم ویرایش نکنم.....شما بخوانید که تنبلم....از شورشی* هم تشکر می کنم که اجازه ی استفاده از آن جمله ی تاریخی را به من داد....علامت گذاری ها را هم شما به بزرگواری خودتان به ویرایشگر بلاگ اسکای ببخشید.....

نظرات 101 + ارسال نظر
نازنین گل یخ سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:54 ق.ظ http://nazanin55.blogfa.com

سلام.....منفی دیدن چیزی نیست که من باش ناآشنا باشم... اما واقعا مثبت اندیشی خیلی بیشتر میچسبه...ولی در کل دل خوش سیری چند رو هستم !!!! اما غرضم از عنوانش تو مطلب برای اون دسته از آدمهاست که واسه مشکلات شخصی دل خوشی هارو از بین می برن ..واسه حسادت وکینه و دشمنی....اما یه عده هم از دیدن رخ زرد مردم ...رنگی به رخسارشون نمیمونه!!
ممنونم از حضورت دوست جون

مرد بقال از من پرسید:
چند من خربزه می خواهی
من به او گفتم:
دل خوش سیرس چند!!!

بنگرى سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:56 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام دوست عزیز
ممنونم که به وبلاگم سر زدی ..... من قبلا هم اومده بودم اما باز دوباره اومدم ....درست گفتی شعرت کاملا بدرد واقعیتهای دور و بر میخوره ...... بی عدالتی ٬ ظلم ٬ فقر٬ شکست اقتصادی...و و و... تا کی؟
اگه موافقید با هم تبادل لینک کنیم .....
سپاسگذارم ...شاد باشید

با کمال میل

سارا سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:29 ق.ظ http://errors.blogfa.com

شعر و سیاست درکجا به هم می رسند؟
متقابلا بر سر نعش یکدیگر!
"داور به نفع می‌گیرد
حریف دو‌پینگ کرده
دروغ هم که حناق نیست
زمین اما مال ماست
وطن را می‌شود فروخت
اما
نمی‌توان خرید"

شعر و سیاست بر سر نعش همه چیز میرسند...و سیاست بر سر هر چیزی که برسد تبدیلش میکند به نعش....این شعر خیلی خوب بود....از ان ساختار شکن های عاصی با واژه های برهنه......

مرجان سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ق.ظ http://tara65.blogsky.com

سلام سهند...اینجا دیگه نمی تونی آی کیوی جلبکیه من رو به رخم بکشی...البته شاید اگه دفعه قبل این شعرتو ۳ بار نخونده بودم الان نمی فهمیدم این تغییراتو...خودت می دونی که حوصله ندارم اضافات! رو اینجا بنویسم(عمرا اگه از کشف چیزی به نام کپی پیست هم باخبر باشم!)...برای همین اعلام می کنم که از الان بازنده ای...خودت برو بساط سور و سات رو جور کن...فقط گفته باشم حوصله اون ترانه های قطاری رو هم ندارم که یهو بی هوا سوت می کشن و می یان وسط حرفمون...

قبول...قبول...اما در مورد ترانه های قطاری نمیتونم تضمینی بدم .....

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:22 ب.ظ

حالا خوب شد به اون قسمت که میگه امشب تو شهر چرا چراقونه خونه ی دیوا داقونه نرسیدی وگر نه کلامون میرفت تو هم.
ممنون که سر زدی.
اهل کلار دشتی؟

جوات سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:25 ب.ظ http://shire5.blogfa.com/

حالا خوب شد به اون قسمت که میگه امشب تو شهر چراقونه خونه ی دیوا داقونه نرسیدی وگرنه کلامون میرفت تو هم.
ممنون که سر زدی.
اهل دیار کلاردشتی؟

جوات سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:28 ب.ظ http://shire5.blogfa.com/

سلام

ice man سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:14 ب.ظ

من شنیدم که تخت جمشید رو برده ها نساختن بلکه کارگرانی ساختن که بابتش مزد دریافت می کردن!!!

من حتی شنیده ام کارگرها بیمه هم بوده اند.....من حتی شنیدم از جرثقیل هایی استفاده میشده تا گارگرها زیر سنگ ها نمیرند....اول اسیر جنگی رو به کار اجباری می کشی...بعد بهشون حقوق میدی.....تا تاریخ رو توجیه کنی....میدونی این شنیده ها به همون خطر ناکی نظریات دشمنان فرهنگ این سرزمین هست...مطمئن باش من از طرفداران سر سخت فرهنگ و تاریخ ایرانم....اما نمیتونم خودم و شما رو فریبب بدم.....

جلال سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:52 ب.ظ http://vacuity.blogsky.com/

چی بگم... آدم بعضی وقتا نیاز داره که بالا بیاره...
با احساس نوشتی، و تا راه بود از ننگ ها، زشت ها، بد ها، بلایا، شیطان ها، آسیب ها، زجرها، دردها...
-
ممنون از بازدیدت
اگر شما هم مایل هستی "تبادل لینک" کنیم

گورکن دیوانه چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:03 ق.ظ http://goorkan-e-divane.blogfa.com/

درود رفیق
چشم آپ هم میکنم.
در مورد این چیزی هم که نوشتی مهم نیست کی چی میگه.
مهم منم که منم خیلی خوشم اومد ازش
...!

هادی چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:41 ق.ظ http://www.arosakeshab.blogfa.com

زندگی بر ما حرام اگر ...
چشمهایمان گاهی تر نشوند !!!

پایه ام.....

میناحیدری چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:09 ق.ظ http://baranekhosh2.wordpress.com/

سلام
خوبید
من از دوستان شاورنا هستم. شعر می گم اما این سبک شعری شما واقعا برام جالب بود . چطور این همه تضاد توی شعر.... به طور کلی وبلاگتون رو خوندم.
داشتم فکر می کردم این مرده چیکار کرده مرده.... چرا مرده.... بعد از مردنش چی شده... کسی براش غمگین شده...
یا نه همین طوری رفته برای خودش مرده و به هیچ کس هم اهمیت نداده.

D:

هادی چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ق.ظ http://www.arosakeshab.blogfa.com

به روزم !

بهروز باشی

بنگرى چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:27 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام
ممنونم از نظر لطفت .
شما را لینک کردم ....
موفق باشید

ما هم شما را لینک نمودیم

باران چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ب.ظ http://rainagain.persianblog.ir/

من هم از جنگ بی زارم


ما واقعیتیم
ای نسل پیر ، ای نسل باتجربه
شما خودتان را باور کنید
ما واقعیتیم
ما که در راهروهای حکومت نظامی بدنیا آمدیم
و با کمبود شیر خشک حصر اقتصادی بزرگ شدیم

نسل پیر هم مثل نسل ما....مثل نسل بعد از ما...ما همه قربانی بودیم.....

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:20 ب.ظ http://rue.blogsky.com

آره زندگی ادامه داره اما چه سود....

بیشتر ضرر است....چون باور هات رو میبازی.....

نیست!! پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:06 ق.ظ http://baobabb2.blogfa.com

سلام مرد
بی تعارف بگویم که همیشه وقتی به وبت می آمدم ومی دیدم بایک شعر یا ترانه به روز هستی به این نتیجه می رسیدم که در غیر شعر موفق تری یعنی نثر نوشتنت خیلی بیشتر به دلم می نشست اما این پست جدیدت یک چیز دیگراست . نشست به دلم وعجیب نشست مرد! تمام تمام تمام کلمه هایش را بلعیدم انگار حرفای دل خودم از زبان تو تراویده بود ... مرسی رفیق عالی بود .
درباره ی مضمون شعرت حرف بسیار برای گفتن هست اما احساس میکنم نگفته باقی بماند بهتر باشد .می ترسم ایجاز وزیبایی کلامت با پرگویی های مفسرانه لطف نخستینش را از دست بدهد واین جسارتی است که ازمن برنمی آید ...
شبت خوش !

خیلی ها با شما هم عقیده اند..

بانو پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:16 ق.ظ http://azkhodbakhish.blogfa.com

عصر خیانت های توجیه شده
و توجیه خیانت بار

غیر از یه سکوت ممتد تلخ هیچ حرفی ندارم در جواب گفته هات
دیگه امید اصلاحی هم برای این دنیا ندارم...

ای جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب امید و از بد گله ندارم؟

آب آتشگون پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ب.ظ

سلام
قشنگ بود . اما چه فایده ! تو قرار بود از این چیزها ننویسی.
دنبال چی میگردی . همیشه همین بوده .
یکی اون بالا گفته بود که نثرتو بیشتر دوست داره البته من حس خوندن همه نظرات رو ندارم اما منم همین حسو دارم تو نثرت یک حس قشنگی جاریه
خوب باشی

خیلی ها با شما هم عقیده اند......

آب آتشگون پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ب.ظ

آب آتشگون پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ب.ظ

راستی از اطلاعاتی که راجع به طوطی ها دادی ممنون
خودمم امروز داشتم فکر میکردم برم کتابی راجع به اونها بخرم ببینم چیز دیگه ای غیر از تخمه وارزن میخورند یا نه ؟ کی جفت گیری میکنن برم براشون لونه بخرم.
سهند یه کار بدی میکنن هی ظرف آب و دونه شونو میگیرن پرت میکنن بیرون از قفس چیزی میخوان؟ همه چیزو به کثافت میکشن . آب هم گذاشتم تو لونه شون یکیشون خودشو شست اما اون یکی تنبل بود نشست.

بازیگوشی میکنن......

Sleeper پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 ب.ظ http://teetee.blogfa.com/

زیبا و غمناک بود
مثل خیلی چیزها!

مثل خیلی چیزها.......

مهدیه(گورپدرزندگی) پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:46 ب.ظ http://www.khabzadegan.persianblog.ir

زیبا ست. ما از زیباییها همیشه خوشمان میامده. از پست شما هم خوشمان امد

مهشاد پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 ب.ظ http://www.mahshadar.blogfa.com

سلام

خوب خیلی زیبا نوشتی ولی یک طنز برات میگم که این روزها در امریکا گفته میشه که میگه نه اوساما{اسامه بن لادن} نه اوباما{ اوباما} نه او ماما{هیلاری کلینتون}

مرده شور هرچی اسامه..... فلسطینو.... عربو....عرب پرست هست با هم ببرند

من از انسان نوشتم.....لطفا به هیچ ملیتی....قومیتی...و.... اینجا توهین نکنید.....

مرجان پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ب.ظ http://myn.blogsky.com

صدا ، نور ، حرکت !

مرگ بر آمریکا :دی

زنده با و مرده باد گفتن کار من نیست...این برداشت شخصی شماست...

۱۲۱ پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ب.ظ http://whoarewe.blogfa.com

براوو

وین جهان پرفتنه را کلیک کن پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:18 ب.ظ http://whoarewe.blogfa.com/post-46.aspx

عریان به جنگ تن رفتیم
به سلامتی رستیم

الحمد لله....

chokelack جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:33 ق.ظ http://harfenagofta.blogfa.com

lanat
va lanat
bar o ke mara ajir nafse khish mikhahad
ke bedin gone
rohamam ra
dar miyane anbohi az palidiha
raha sazam
va ensaniyat ra
be chenderghaz zargho bargh
be pa naham.

be sherafatesag sogand
man ensanam.

.........................
در ژرفای خزانی مبهم

که گاهش ٬ ـ

بی گاهیست بی سرو ته

و درش ٬

در کوچه پس کوچه های ....

up hastam
khoshhal misham eftekhar bedid

[گل][لبخند]

آلبالو خانوم جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:28 ق.ظ http://chickenlittle.blogsky.com

سلام ..با این شعر ثابت کردی که زنده ای!‌
به قول این فیلسوفا تو بیزاری پس هستی!‌
شعر خیلی متفاوتی بود.. کاش از این تفاوت ها زیاد باب شه تو شعرای ما.. مردیم از بس شمع و گل و یارو پروانه و آب لب حوض به خوردمون دادن

آب آتشگون جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:20 ق.ظ

سلام
راجع به هویج و بلال.
بلال که نداشتم اما هویج براشون گذاشتم یکیشون همونی که شیطون تره اومد یه نکی بهش زد و بعد هم رفت و از دیروز دست هم بهش نزدند.همایون میگه طوطی ها تو قفس جفت نمی افتند اگه اینطوریه خودمو به زحمت نندازم برای قفس؟ مشکلی با ریختن ظرفشون ندارم .اما هومن خیلی خوشش نمیاد همه جا تو دست وپاش دونه و پر و پوست تخمه باشه
ممنون از اطلاعاتت

امیر جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:08 ب.ظ http://kametalkh.blogfa.com

:‌)

D:

رضا مشتاق جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:06 ب.ظ http://ibu.blogsky.com

اسکناسی مچاله می شوم
در پستان بند حوریه

به گوری دسته جمعی دفن می شوم
در عراق شیلی اسپانیا
به همراه یک کودک، یک مادر ،یک سرباز.

... آقا کلن این نوشته عالی بود

سهند یادت هست یه بار برات کامنت نوشته بودم که تو بند ویرایش شعر نیستم و خیلی از قافیه و ردیف سر در نمیارم
البته حالا بین خودمون باشه ...به نظرت بعضی وقتا یخده از تنبلی سر چشمه نمیگیره ؟!

در هر حال
عالی بود و ...
... کلی حال کردم

آقا اسم شما خیلی برای من آشناست.....
آخه مرد حسابی تو چرا اینقدر خونه به دوشی؟؟؟...نکته ای که تو رو برای من دوست داشتنی تر میکنه همین غیر قابل پیش بینی بودنته ...یه روز میری بی بهونه....یه روز بر میگردی بی هیچ خبری....کلی دنبالت گشتم.....

شارونا جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:10 ب.ظ http://shaarona.blogfa.com

متاسفم اگه پستم باعث ناراحتی ات شد...حس اون موقعم بود...

نه رفیق......پست شما آزار دهنده نیست...اون چه آزارم میده حقیقت تلخیست که نوشتی......اگه گفتم باید ۱۰۰۰۰ بار بخونمش به این خاطر هست که تازگی سعی نمیکنم از حقیقت فرار کنم....سعی می کنم جرات پذیرشش رو داشته باشم.....چون هر چقدر ازش دور میشم ...خیلی غیر مترفبه تر به سراغم میاد......و این که حقیقتی که ازش نوشتی بخشی از حقیقت زندگی من هم هست.....

مرجان جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:06 ب.ظ http://tara65.blogsky.com

خب وقتی جنبه تاکسی سوار شدن رو نداری سوار نشو! ۱۰۰ تا راه دیگه برای رسیدن به مقصد وجود داره که مجبور نشی اون ترانه های بی زبون رو نفله کنی!...ما هم مجبور نباشیم ۱۲-۱۳ روز این شعر قدیمیتو دوباره بخونیم...بهت پیشنهاد می کنم یه چند روز اتوبوس سواری رو شروع کن که دیگه ضبط راننده هم مزاحمت نشه و نتونی بندازی گردن حمیرا.مفهوم بود؟!!!

مفهوم بود...رفیق....

آبرنگ جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:12 ب.ظ http://www.abrangggg.blogsky.com

ما اومدیم
قشنگ بود مثل همیشه!

خوش اومدید ...اما ظاهرا بلاگ اسکای تردید داره به وجود شما

آفتاب یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:17 ب.ظ http://yoursun.persianblog.ir

حس تهوع شدیدم نذاشت بخونمش...
یک حس کثیف میگه ما از اونا هم بدتریم..

مرجان سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ق.ظ http://tara65.blogsky.com

خیال نوشتن نداری دیگه...نه؟!! سهند شمارش معکوست شروع شده...

گواش سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:18 ق.ظ http://guash.blogsky.com

سیاست از اون چیزاس که من اندازه‌ی گاو نمی‌فهمم.

بنگرى سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:19 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام
با خاکهای رنگی به روزم .
منتظر قدمهایتان هستم .

دختر ۲۰ ساله سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ب.ظ

سلام دوسته قدیمی..
تو کجا تو بلاگ من کجا؟!! خیلی خوشحال شدم..:-)
متن عجیبی نوشتی!
پر حرف بود..

بابک سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:19 ب.ظ http://cloudy.blogsky.com

آره خورشید دیرزمانی است که مرده است! یا حتی اگر هم زنده باشد برای ما دیگر مرده است شاید!
( ترانه‌ی قشنگی بود. واقعاً می‌گم. )

لوسیفر سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:51 ب.ظ http://loosifer2007.blogfa.com

چه خنک بود آب تنی در خلوت زلال احساست...

کافه... چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ق.ظ http://kaafeziredaryaa.blogfa.com/

کافه.. چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:23 ق.ظ http://kaafeziredaryaa.blogfa.com/

اوه!
این خیلی خوب بود خیلی زیاد
من نه از سیاست خوشم می آد نه چیز زیادی می فهمم ازش
شعر هم در حد خواننده می شناسو
اما اینا که اینجا روی این صفحه سفید نوشته شده خیلی حس داره
فشار خون آدمو بالا میبره
خوبه
....باید باز هم بخونمش

حوا چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:26 ق.ظ http://havva7.blogfa.ir

وقتی خیانت می کنیم به همه چیز وهمه کس حتی خودمان وباورهایمان واژه دیگر چیزی نیست
اما من هنوز یه دونه ایسم رو دوست دارم
اون هم رومانتیسم دنیای آرمانیمه

هادی چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:57 ق.ظ http://www.arosakeshab.blogfa.com

به روزم !

حمید چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:44 ق.ظ http://disgraced.blogfa.com

در باب حسن نیت شما شکی ندارم....اصلا صحبتی نیست...اما ای کاش جمله را در پرانتز می گذاشتید. راستی بیا بهم سر بزن خبر تازه ای شده.

روژین چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:24 ب.ظ http://ruzhin.blogfa.com

سلام
نمیدونم برای این نوشته کامنتی گذاشتم یا نه
حوصله گشتن هم ندارم
اما دوباره خوندنش
به تلخی خوندن اولین بار بود ...

محمد چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ب.ظ http://www.baiamadol.blogfa.com

و این چنین است زندگی ما، طلب مرگ می کنیم در حالی که زنده ایم .خدایا! این چه روزگار مزخرفیست که در آن به دنبال روزنه ای از نور و امید می گردیم؟! ای کاش می شد زمان آن باشد که مرگ در انتظارمان باشد.
آپ شد مرگ!
ما حیوانیم!
از حیوان سخن بگو ما حیوانیم به مرور زمان به حیوان دیگه ای تبدیل می شویم.

خر نسبتا فهیم یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ب.ظ http://wisedonkey.persianblog.ir

عالی بود .شعر بود .به معنای واقعی. عالی ...
اجازه دارم این شعر را در کامپیوترم داشته باشم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد