یه رور میای
یه روز میای تا به شبام
رنگ ستاره بزنی
از این زمین رو سیاه
تا آسمون پل بزنی
یه روز میای تا که نگم
دنیا دیگه نیست جای ما
یه مشتی دون و یک قفس
بسه واسه پرنده ها
زنگ صدات برای من
ترنم تراته هاست
رنگ چشای قهوه ایت
اول عاشقانه هاست
این رو بدون عاشق تو
فقط منم
منم
منم
تو شهر بی ستاره ها
در به در نگات منم
میون این گلایه ها
قربونی چشات منم
منم
منم
همون که توی هر نفس
به فکر از تو خوندنه
تو شبای سرد و سیاه
کارش ترانه گفتنه
با گرمی ترانه هام
تو این شبا یخ نزدم
تو این سکوت بی حیا
اسم تو رو فریاد زدم
سهند
۸۵/۱۲/۲۶- ۳:۴۵ بعد از ظهر
.................................................................................
حسرتی پشت گلایه
رفتن تو واسه دل من
یه سوال بی جوابه
حسرتی پشت گلایه
مثل کابوس توی خوابه
چشمای خیس من هر جا
دنبال نشونه هاته
لبهای سرد و خشکیدم
توی فکر گونه هاته
خاطرات پاک دستات
بدجوری مونده به یادم
پشت هر بغض شبونه
تو خیالم پا به پاتم
سهند
۸۵/۱۲/۲۶ - ۴:۴۶ بامداد
قشنگ بود...تو از پستای آخر سالی نمیذاری؟!!
بازم سر بزن...تعطیلات خوبی داشته باشی...سال نو مبارک!
آمدن فصل زایش دوباره. بر تو مبارک و فرخنده!
امیدوارم حسرت.گلایه . شکوایه در زندگی ات نباشد و دنیا تا بناگوش به رویت بخندد!
قشنگ بود
سلام
خوبی
مطالب زیبایی نوشتی
سال زیبایی همچون مطالبت داشته باشی
مو فق باشی
سرسبز ترین بهار تقدیم تو باد-آوای خوش هزار تقدیم تو باد...عیدت مبارک رفیق...آدم وقتی شعراتو می خونه پیش خودش می گه: خب خیلی سادست که اینا؛ هر کسی می تونه بگه...اما به نظر من هرکسی نمی تونه بعد از شنیدن- رنگ صدات برای من ترنم ترانه هاست- بگه ـ رنگ چشای قهوه ایت اول عاشقانه هاست....هنوز هم می گویم: جنتی عطایی پر رنگ تر از اردلان و شهیار است در شعرهایت...به امید روزی که سبک متفاوت خودت را ببینیم...زنده باش آنطور که شایسته زندگان است...