فریدون فروغی دق کرد!!!!
تک ُ تنها با یه گیتار
مردِ عاشق ، مردِ بیزار
روی سینه ش پنج تا خط بود
جنسشون از سیمِ خاردار
میون مردم این شهر
با چشای باز و بیدار
پی یه پنجره میگشت
اما سهمش همه دیوار
نمیدونم چند سال از مرگ فروغی میگذره ....اما به عنوان یکی از اثر گذار ترین اتفاق ها تو ذهن من نقش بسته.....مرگ فروغی یکی از بارز ترین نمونه های نخبه کشی در ایران بود.....نمیدونم ویدیوی مربوط به اخرین اجرا های فروغی را در اون رستوران محقر و کم نور در کیش دیدید یا نه؟....واقعا تاسف بار هست.....مردم رو تشویق میکنه که تعطیلاتشون رو به جای دوبی در کیش بگذرونند.....و لابد خوب میدونست خواننده های خالطوری در دوبی ودربزرگترین سالن ها برنامه دارند و بلیط های nدلاری پیش قروش میکنند....اما فریدون ترجیح میداد ترانه های جاودانش را در میان صدای قاشق و چنگال در آن رستوران محقر اجرا کند ...شبی که خبر مرگش در شهر پیچید به فاصله ی چند ساعت تمام خیابان امیر آباد پر شد از آدم های شمع به دست و گیتار به دوش هایی که ترانه هاش رو زمزمه میکردند.....
من کامنت می گذارم پس هستم!
پشت این پنجره ها دل میگیره
غم و غصه ی دل و تو میدونی