زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

مدرن فکر میکنم؟؟؟

مدرن فکر میکنم 

در محاصره ی دیوار های بلند سنت 

و دیروز را دفن می کنم 

زیر آوار خود‌ ِ فرو ریخته ام 

......................................... 

پی نوشت: این چهار خط اگر چه در کمتر از یک دقیقه نوشته شد...اما چکیده اندیشیدن های  

 بلند مدت گاه و بی گاه است... 

 

تصمیم نوشت: تصمیم جدی من ادامه حیات این وبلاگ هست....فکر میکنم برای گفتن حالا و هنوز حرف دارم 

  

توضیح نوشت: اشتباه نکنید تا رسیدن من به دوران پست مدرن بیابان ها راه هست...هر چند که الان در دوره ی فرا  پست مدرن باشیم.....

نظرات 14 + ارسال نظر
پائیززاد پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:32 ب.ظ http://21aban.blogfa.com

بعد از مدتها...
سلام همسایه
دنیا خودش بوی کهنگی میده .مدرن فکر کردن چه سود؟

کوروموزوم نا معلوم جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:49 ب.ظ

بر عکس من که حرفی برای گفتن ندارم...ذهنم رو به زوال میره....
+مشخص بود که رو اون ۴ خط فکر شده بود.
آدم ها تو شرایط سخته که ذهنشون فعاله و زندگی من الان آرومه گرچه این آرامشو دوست دارم و نمیخوام به روز های گذشته ام برگردم اما آرامش ذهنمو داره توی باتلاق فرو میبره.

نازنین گل یخ چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:44 ق.ظ http://nazanin55.blogfa.com

سلام
خوبی؟ بالاخره نوشتی ...تصمیم خوبی گرفتی..گاهی از زبان ذهن کلماتی میشنویم که بهترین کار نوشتنشونه..
شاید فقط برای یه تلنگر به خودمون!!
شعری که نوشتی همونطور که گفتی حاصل یه بار فکر کردن نیس..

میم مثل باران جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:51 ب.ظ http://www.baran-mb.blogfa.com

و طی کردن بیابان ....

مینا چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:05 ب.ظ http://minasebt.blogfa.com

سلام
تمام نوشته های کوتاه ..حاصل اندیشیدن های بلند مدته
به روزم
افتخار میدین؟

پسر سیاه پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:21 ب.ظ http://man-to-eshgh.blogsky.com

سلام مرد
خوبی
داشتم ارشیو نظزات رو می خوندم دیدم شما تو اردیبهشت سال ۸۶ برام نظر گذاشته بودی .... یادش بخیر عجب روز هایی بود .. چند روز بعد هم همین حرف رو در مورد امروز می زنیم ...
محکوم به زندگی بودن خیلی بده .. ارامش ظاهری که تو درونت طوفان باشه خیلی بده همه و همه خیلی بده نمی دونم پس خوب کجاست...؟ تو ندیدی ؟

مرجان جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ب.ظ http://tara65.blogsky.com

حالا ما که آمدیم تو بودی؟ حالا آنها که آمدند و تو بودی کجا را تصرف کردند؟!!!

آدمک باران یکشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:42 ب.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

از تصمیم نوشتتان بسی خوشمان آمد!
به نظرم مهم نیست دنیا الان تو چه دوره ای یه مهم اینه که خودت این دوره ها را یکی یکی پشت سر بگذاری.

مرجان یکشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:08 ب.ظ http://tara65.blogsky.com

هی! واحدی....ما کارمونو کردیم.کسی کاری نداره؟!

متکلم دوشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:41 ق.ظ http://www.motekallem.blogfa.com

آمدیم به وبلاگت ناخنک زدیم! ( یک کار سنتی کردیم انگار )

بنگری سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:10 ب.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام
دیروز را دفن می کنی ! چگونه؟
زیبا و مختصر بود ...موفق باشی

میثم سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:09 ب.ظ http://mashreghmotlagh.blogsky.com

نمیتوان به سنت لباس مدرن پوشانید و در انتظار نتیجه مثبت نشست!
در این حالت احتمال از دست رفتن کنترل فرهنگی جامعه وجود دارد!
این یکی از درس هامون بود! جامعه شناسی علمی انتقادی. شدم ۱۹ *ـ*

مرجان جمعه 15 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:21 ق.ظ http://tara65.blogsky.com

خاک تو سرت با این به روز کردنت....

vertigo دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:30 ق.ظ http://epistaxis-vertigo.blogspot.com

onghadr ghashang bod ke smsesh kardam va bi ejaze vase koliya ferestadam albate adrese webeton ham dadam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد