پیش نوشت: (یک آشنا) زیر این پست نوشته بود:چقدر تلخی؛خیلی وقت بود سر نزده بودم؛ وقتی مییام اینجا لحظه هام مثل اون وقتا تلخ و جهنمیه؛ حتی یادتم دیگه از اینجا رفته.
اگه یادم هم نمونده ،توی اون حوالی بانو
اگه اون قلب نجیبت، منُ گم کرد تو هیاهو
اگه وقتی نیستم اونجا،قصه چیزی کم نداره
اگه اون ترانه ی دور،منُ یادت نمیاره
این جا عطرت نپریده ، از رو کاغذای شعرم
من هنوزم که هنوزه ، شکل دستاتُ می دونم ۹/۹/۸۶
؛من هنوزم که هنوزه ، شکل دستاتُ می دونم ؛ این تیکه مارو هوایی کرد!!!! البته بنده هنوز رنگ لاک ناخنهاش رو یادمه نه شکل دستاشو ! ناخنهای بلند و کشیده ای که بشکل ماهرانه ای با لاک صورتی زیبا شده بودند ! ...
چه احساس قد کشیده ای...........
اَوووووووو چه عشقولانه :دی
به دلیل کمی خصوصی بودن پست کنار می ایستم و دخالتی نمیکنم...................
سلام مرد !
یاد این شعر افتادم گرچه شاید بی ربط باشه :
شرقی ترین بانوی عصر بی کسی
درگیر با دل دادن ودلواپسی
چشمان خیسم آرزویت گشته بود
تو عاقبت به آرزویت می رسی
..........
از مصراع دوم بیت آخر خیلی خوشم اومد.
مردمی مرده در خیابان راه میرفتند
بی روح بی اراده
و بی عشق
بوی گندیگی میداد خیابا نها
و می لولیدند
***********
شاعر بود ودیگر
انسانی نبود
در این تنها ترین تنهائی ها
شاعر هم خود را
مرده یافت
(با عرض معذرت برای تو شاعر خوب و با ذوقم سرودم)
خبر نداشتن از کار دیگران آدم را اوری ژینال نمی کند.باید خواند و شنید و اگر عرضه داشت زیرش زد....(هدایت)
یاد گرفتم
کلیییییییی
چه وزن معصومانه ای داره شعرات
به لینکم خوش اومدی
فقط همین!
سلام
اگه یادت هم نمونده کل اون لحظه ها...عاظفه ها ... خواستنیها...اما شکل دستاش هنوز یادته ... دستهای که گرمی را با تو بودن احساس میکردن !!!.
شعرت زیبا و کوتاه اما پر محتوا بود ....
همیشه موفق و شاد باشید
از یه مرده بعیده ای حرفا!!!به فکر اون دنیات باش مرد!چی کار به کاره شکل دسته ما زنده ها داری!!!!!!!!!!!!قاااااااااار قااااااااااااااااااااااااااار
انگار اوضاعمان زیادی مشابه است.........از سر وصال تا انقلاب.......................گز میکنیم!
سلام سهندجان.....باز هم بازگشت به گذشته....میدونم که زجرآوره...اما باید بخوای و یه جایی تمومش کنی...
اما از همه این صحبتا که بگذریم...خیلی خیلی خیلی زیبا بود...
اینجا عطرت نپریده از روی کاغذ شعرم....من هنوزم که هنوزه شکل دستات میدونم...منو یاد یه شعری یا ترانه ای میندازه اما درس نمیدونم چی....
وقتی تو هم بی وفا می شی.
سلام مردی که زنده است
همین با یاد او بودن خود زندگیست
منتظریم
هیچ عطری در میان شعله های آتش ماندگار نیست.
مولانا میگوید
در بلا بودن به از بیم بلا
... من فکر میکنم سهند چه در بلا و یا در ساحل ...، در بیم به سر نمیبره
... نمی دونم
این تنها یک حس بود
... بگذریم
بگذریم...
کی گفته تو معصومانه می نویسی؟!!!!!!!!!!!!!!تو واسه خودته که مینویسی!نه واسه اون که شکل دستاشو میدونی!!قااااااااااااااااار!!قااااااااااااااااااااااااااار
خوش به حالش!
خوب اینقدر عمیق بودن یک احساس...می دونی چندان اعتقادی به خالص بودنش ندارم.
سلام و خسته نباشید...
چند قدم با من همراه باش تا کلبه ام ...
شاد باشید
ما خسته شدیم بسکه خوندیم و لذت بردیم...
شعرت که خیلی زیبا بود .
اما به نظرم <شعرم >با <می دونم> قافیه نمی شه
در مورد لپ تاپ هم حق با توست . ژاپن بیشتر صنعتش رو داخل خاک آمریکا برده اما در هر صورت محصول ژاپنی محسوب می شه و آمریکا تولیدات اورجینال خودش رو داره مثل اپل و اچ پی
سلام مرد ....
خوبی؟!
خیلی قشنگ بود ! بسیار لذت همی بردیم!
این حرفها دردی دوا نمی کند بانو!!
به روزم
خواستی سرکی بزن
دیگه دست ندارم برای دونستن شکلشون ... دستام تموم شدن همونطور که پاهام دهنم گوشام ... حالا فقط دوتا چشم دارم ....
سلام!
من هنوزم که هنوزه شکل دستات رو می دونم!
خب این کجاش غم داره! این همش امید ٍ ! امید به اینکه سرنوشت شاعر با معشوق گره خورده و این یعنی اگر او هم بخواهد یارای مقاومت با سرنوشت را ندارد ..
از مطالب وبلاگتن لذت بردم ! مردی که به ظاهر مرده بود ولی ...
مارا فیلتر کردند از این به بعد اینجاییمttp://77777778.blogsky.com/
نمی دونم چی بگم...غم...
دلم گرفت.....
جون هر کی دوست داری ترانه سرایی رو ول کن این مملکت به چند تا آدم حسابی هم نیاز داره
غریبگی نکن دیونه خونه خودته بیا نذار یادت از من بره
سلام
نمیخوای آپ کنی جناب آقای مرده شده ؟ منتظریما
چرا باید عطر کسی را به یاد داشت که از یادش می رویم و با او غریبه می شویم ؟
اما این خصلت آدم است دیگر ....... چه می شود کرد .........
سلام دوست عزیز، خسته نباشی . . .
دلتنگ ناصریا آپدیت شد با :
پر از خاطرات ترک خورده ایم ....
www.deltange-naseria.blogsky.com
٭٭٭ جاوید یاد و نام ناصریا ٭٭٭
موفق باشی . . . . .
سلام خوبی؟
از دست تو با این کامنت دونیت... چه جورایی؟ چرا کم پیدایی؟
خوب باشی
سلام
داری به بن لادن ودیگران بد وبیراه میگی
بگو دوست من خیلی هم بگو منم بیزام
بیزار
نفرت دارم
ازجنگ
از خون ریزی
از بیوه شدن نو عروسان
از به خون کشیده شدن حجله نو عروسان
مرده شور جنگ افروزا رو ببرن
یادت را هرچقدر می شورم می سابم نمی رود
از بی حوصلگی از صبح زود پاشدم اومدم توی نت همین جوری وب گردی...
یهو یادم افتاد باید لینکتو اصلاح کنم ؛کردم بازم خراب بود اعصابم خورد شد اخرشم نفهمیدم بلاخره درست شد یا نه؟!
نصف ارشویتم خوندم ...
هیچی دیگه اومدم یه خورده اینجا حرفهایی بزنم که لزومی به گفتنشون نیست و برم.
خدافظ
از آسمون امشب میخواد خون بباره...
تو نمیتونی درک کنی!
سلام..خوبی؟ چی شد ...چرا آپ نمیکنی....یه مدت تند تند آپ میکردی....
خواستم بگم خوشحال میشدیم..با خودم گفتم نکنه فک کنی غصه های من و شادی اینا!! هر چند غم دلتو مینویسی اما انتظار ما اینه که با گفتنشون سبک شی...
منتظریم واسه پست بعدیت
ماه از نیمه گذشت
کجایی رفیق؟!
دلم تنگ شده...همین!
سلام. هرچند که واسه اولین بار بود که می اومدم اینجا ولی خیلی از سبک نوشتن وبلاگت خوشم اومد . تا یه جاهایی خوندم . . .
حتی عطرت هم دیگر بوی آن روز ها را نمی دهد
سلام خسته نباشید
منتظرتم تشریف بیار کلبه ام ..
شاد باشید
کم پیدا شدی مرد؟
مرا ببر از این ساعتها...
که در آن
خودم...
تو را...
تحمل میکنم تا...
نیستی...
.
.
.
آپ