زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

کلاغه به خونه اش نرسید

وقتی که  دستم به عاشقانه نوشتن نرود

یعنی قصه ی ما به سر رسیده

هر چند که این کلاغ بی بازگشت

به خانه اش نرسیده باشد

.........................

پ.ن: صادق می نویسد:((آدم یا حرف دارد یا ندارد...اگر حرف داشت باید بهترین شکلی که با حرفش جور میشود را انتخاب کند))......برای من مهم نیست که اسم این نوشته ها شعر باشد یا نثر یا...... به قول دوستی همین که حرفهایت را زیر هم بنویسی می شود شعر....آری...شاعر بودن و شعر نوشتن سخت ساده است.....سخت اما شاعرانه زندگی کردن است...... چه بسا شاعرانی که تنها وقت  سرودن شاعر هستند و بعد-به قول فروغ-میشود یک آدمٍ حریصٍ شکمویٍ ظالمٍ تنگ فکرِِِ ٍ بدبخت!!!!!......

نظرات 28 + ارسال نظر
رضا جمعه 18 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ب.ظ http://www.corner.blogsky.com

سلام بر سهند ! آفرین از این نوشته ات خیلی خوشم آمد . معلوم است در این شهر آهنی هنوز به معنای زندگی معتقدی! راستی در مورد زندگی شاعرانه گفتی ! اجاز بده من هم اضافاتی بیافزایم : زندگی شاعری و نویسندگی با انزوا پیوند خورده ، یک نویسنده یا یک شاعر برای خلق یک اثر بزرگ باید انزوا را برگزیند و تنهای را اختیار کند آنهم تنهایی از نوعی که تنها فردی به هنگام خودکشی آن را با خود دارد !!!!

مرجان جمعه 18 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 ب.ظ http://myn.blogsky.com

از این قسمت حرفت خیلی خوشم اومد :

شاعر بودن و شعر نوشتن سخت ساده است.....سخت اما شاعرانه زندگی کردن است

همینطوره واقعا ... اینم مثل اون عده ای هست که دیدن دانشمندا موهای وز و ریش بلند دارن و کفشاشون گِلیه ، از فرداش همه خودشونو اون شکلی کردن که دیگرون فکر کنن اینا هم دانشمندن ..... ما هم گاهی وقتا فقط کفشامونه که گِلیه اما نفهمیدیم که اون گلی که به کفش دانشمندا چسبیده اکی که روی شونه ها و قد و بالاشون نشسته واسه چیه

کافه زیر دریا جمعه 18 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 ب.ظ http://kaafeziredaryaa.blogfa.com

سلام
این نوشته خیلی کوتاه بود در عین حال به شدت گویا خصوصا که مصداق بارزی از احوالات تابناک فلاسفه و شاعرهای این نسل در این مملکت گل و بلبل است....
شما می تونید همین الساعه نیم نگاهی به مجله های ادبی الکترونیکی بزنید که تراوشات اذهان فرخنده این جماعت تریپ هنری(به کسره هاء = یعنی خیلی هنری) را به انضمام عکس هاشان چاپ کرده همه که نه اما اکثریت قیافه های اجق وجق و (خیلی هم تاکید دارند شبیه آدم نرمال نباشند ) اما متا سفانه سر تا ته نوشته ها ۲ زار نا قابل هم نمی ارزند...نمی دونم مثلا آقایان شاملو - اخوان - ابتهاج-هدایت کدام یکی ظاهر اغراق شده داشتند که باب شده این رسوم عجیب؟!!!
اخیرا بازار صحنه سازی و ظاهر سازی به شدت داغ شده...خب همه چیزمان باید با هم جور در بیاد دیگه!
این هم عالی بود:
هر چند که این کلاغ بی بازگشت

به خانه اش نرسیده باشد
......................................
زنده باد
بسی لذت بردیم...

نازنین گل یخ شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:24 ق.ظ http://nazanin55.blogfa.com

سلام سهند جان..این شعر حزن انگیز قصه ما ما به سر رسیده وقتی حرفی برای گفتن از تو ندارم!!! را شاید بارها لمس کرده ام اما شجاعت پذیرفتنش را نداشتم .
ممنونم که سر زدی...راستش من تو پذیرش نقد در حضور دیگران شاید کمی سرسخت باشم اما با خودم که تنها باشم روی همه حرفهایشان فکر میکنم و به خودم گوشزد میکنم که حتما باید خودتو درس کنی!!!!!

خرمگس خرفت شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:42 ق.ظ http://ammarr.blogfa.com/

خب
منم دوست دارم خرمگسی بنویسم و اینو بهترین نوع نوشتنم گذاشتم

حرف دارم
کلی حرف و اگه نزنم میمیرمممممممممممم

حمید شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:11 ق.ظ http://disgraced.blogfa.com

دوست دارم تو و نوشته هاتو....قبلا گفته بودم که کلمه همخ نشینی اتفاقی حروف و جمله هم نشینی اتفاقی کلمات و متن همین نسبت را با جمله دارد. بگذریم.

آب اتشگون شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:51 ق.ظ

آب آتشگون شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:56 ق.ظ

سلام سهند جان
خیلی ذوق میکنم توی چهار خط که مینویسی کلی نکته وجود داره اما قصه ما به سر نمیرسه و همچنان ادامه داره .اما واقعاشاعرانه زندگی کردن خیلی سخته.
در ضمن پسرکم قضیه برگزاری کلاسهای جوش نبود . قضیه بوی پیچش بود که به مشام میرسید. در ضمن بابای منم هزار بار گفته شریک اگه خوب بود خدا میگرفت و من هم برای بار هزار و یکم گفتم اما کو گوش شنوا....
خوب باشی

روژین شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:39 ق.ظ

؛ وقتی که دستم به عاشقانه نوشتن نرود

یعنی قصه ی ما به سر رسیده ؛

مهم نیست کی چی میگه . مهم اینه بنویسی و از نوشتن آسوده تر شی :)

مریم م شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:26 ب.ظ http://kalameh2.blogfa.com

نوشتن به مثابه بیرون کشیدن خودته ..
انگار که خودتو روی کاغذ ببینی ...
ببینی ..
بفهمی ..
و بعد اصلاحش کنی ..
ترمیم کنی ..
خذف کنی ..
خط بزنی ..
پر رنگ کنی ..
تا جایی که یه نوشته بشه بدون هیچ غلط املایی .. بدون خط خوردگی .. با هیجان انگیزترین کلمات و نیک ترین آواها .. با سلیقه ای از جنس شفاف ِ خود بودن!
اولین باره که می آم .. معمولن هم کامنت نمی ذارم برای کسی .. مگر اینکه به نوشتن وادارم کنه نوشته ی کسی!

محدثه شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ب.ظ http://mohadesej.blogspot

مدت هاست به دنبال کلاغی می گردم که به خانه اش رسیده باشد!ظاهرن سال هاست همه ی داستان ها بی فرجام می مانند و روزی قلم ها از نوشتن می مانند بدون اینکه کلاغ به خانه اش برسد !

راستی ، لینک وبلاگ اورامان رو تو لینک هات دیدم ، اون وبلاگم خیلی وقته که هک شده !
این آدرس هم مال وبلاگ جدیدمه

آلبا شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.salamkhodahafez.blogfa.com

من هم حس میکنم شعر هایی که این روز ها به خوردم میدهند جملات نازیباییست که فقط زیر هم نوشته شده....فکر میکردم من بد سلیقه ام...............

نازنین گل یخ یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ق.ظ http://nazanin55.blogfa.com

بهت سر زدم....لبخند و گل....
من شکلک میخواااااااااام...

بنگرى یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:07 ب.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام و خسته نباشید
مختصر و مفید نوشتی ....
هر چی باشه ...از هر چی میخواد باشه ...مهم اینه که با کل احساست مینویسی.....

چه بسا شاعرانی که تنها وقت سرودن شاعر هستند و بعد-به قول فروغ-میشود یک آدمٍ حریصٍ شکمویٍ ظالمٍ تنگ فکرِِِ ٍ بدبخت!!!!!......

دقیقا همینه ....شعر سرودن ربطی به انسانیت و شخصیت ذاتی آن فرد نداره ...
دقیقا عین خواننده ها میمونه ...یه خواننده ای موقع خوندن اینقدر محبوب و خلاق و ...با وقار ... اما در زندگی شخصیش می بینی *آن در صحنه و این پشت صحنه اختلاف زمین و آسمان رو دارند* ... آدم پوچ و تهی که فقط و فقط به فکر مصلحت خویش هست...

موفق و شاد باشید

رضا مشتاق یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:31 ب.ظ http://ibu.blogsky.com

پ.ن این سری عجب شباهت عجیبی به روزهای من دارد
شعر نوشتم ، شعارهای انسانی و جهان وطنی دادم و آخر الامر روز امتحان...
...
خانه پوشالی بود
سنگ و ساروج نداشت

* * *

پیغمبر موقع اذان به بلال میگفت :
ارحنا یا بلال
...از شوکران دل شاد شدم سهند

نارنج یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:08 ب.ظ http://naranj.blogsky.com

سلام...
اما وقتی ذهن ادم بره توی یه ارامش مبتذل که حتی نتونه یه کلمه هم بنویسه چی؟وقتی که حتی حرفی برای گفتن داشته باشه...
بعد از قرن ها یه چیزی تونستم بنویسم خواستی بخون

نارنج یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:13 ب.ظ

پست قبلی فوق العاده بود....شاید یکی از بهترین چیزایی که توی این چند وقته خوندم....
نمیخوام هیچ چیز دیگه ای بگم به جز اینکه فوق العاده بود

سارا یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:07 ب.ظ http://errors.blogfa.com

قصه ی من نیز این چنین شد که به سر رسید!

بانو دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:46 ق.ظ http://azkhodbakhish.blogfa.com

سلام
باهات موافقم
باید گفت اگر حرفی در خور باشه قالبش فرقی نمیکنه
قصه شما با ننوشتن به سر نمیرسه
چون دل بند نوشتن نیست

ice man دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:56 ق.ظ http://mhmahmoodi.persianblog.ir/

دقیقا همینطوره

نسیم دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ق.ظ http://nasim77777.blogfa.com

من میگم قصه ما به سر رسید کلاغه به عشقش نرسید.

آنجلینا دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:56 ب.ظ http://kalagh-sefid.blogfa.com

عجب گیری میدن به این کلاغ بیچاره!!حالا یا رسید یا نرسید!!اصلا من مدافع کلاغام!!میدونی چرا؟یه سر به وبلاگم بزن تا بفهمی!!

رویا شاعر بی بهونه دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ب.ظ http://bahane-be-bahane.blogsky.com/

یه روز شیشه شکستم ....کتابامو خط خطی کردم اما نشد....
اومدم رگمو بزنم..... تارک دنیا بشم بازم نشد........ دعا کردم.......قربانی کردم بازم نشد....... تنها راه تو بودی اما بازم نشد چون تو مال من نبودی..........

رویا شاعر بی بهونه دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:24 ب.ظ http://bahane-be-bahane.blogsky.com/

اسمت قشنگه .... مردی که مرده بود.... منم رویای که مرده بود میدونی این جمله رو کی به زبان ها میفته وقتی میمیرم چون همه نازه میفهمن منهم بودم ...... یه سر بزن

فردان سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:38 ب.ظ http://aber.blogsky.com

بی خیال حرف مردم.

چه فرقی می کنه پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:36 ب.ظ http://www.17mb.blogfa.com

تو یه مرده ای. یه مردی.
جالبه
احساس مرده ها جالبه

خر نسبتا فهیم یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:15 ب.ظ

خیلی باهاتان موافقیم.خیلی.

ذهن پوچ پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:01 ق.ظ http://sange-sabur.blogsky.com

اولین باریه که می بینمتون..واقعا خیلی خوبه.شاید بشه گفت همون چیزیه که من دلم می خواد.منم مثل شما از دوستان صادق هدایتم(؟؟؟) اما شاید تلختر و پوچتر از شما...

چون تورا می نگرم مثل اینست که از پنجره ای تک درختم را سرشار از برگ در تب زرد خزان می نگرم.مثل اینست که تصویری را روی جریانهلی مغشوش آب روان می نگرم....

یه هدیه کوچ اما خیلی قابل از فروغ فرخزاد تقدیم شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد