زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

یلدا نوشت

آدمی زادگان این حوالی

نمی دانند

من
چگونه از لرزش این دست و دل خراب

هزاران بار ویران تر از ویرانه های شهر بم شدم

نمی دانند

من
همنشین صریح ترین واژه ها هستم
مثلا

داس ، دست ، دوست


زندگی برای من ساده است

اتفاق هایی که نمی افتند

روزهایی که می گذرند

پاییزهایی که می مانند
................................................................................
30 آذر 92 - دربند

نظرات 2 + ارسال نظر
شلم شوربا پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:12 ق.ظ http://NIMARASI.BLOGFA.COM

باس یه اعترافی بکنم تو اونوقتا که نمینوشتی همش توی ذهنم بودی .همش میومدم ببینم چیزی مینویسی یا نه نگرانت هم شدم

راستش اصن نمیدونم مردی زنی جوونی پیری مهم نیست .من قلبا یه حس خوبی نسبت بهت داشتم و دارم . علتش را نمیدونم ولی به نظرم انسان دوست داشتنی ای هستی . مخلصیم رفیق

elnaz.17 جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:46 ب.ظ http://sargashteh17.blogfa.com/

یه وقت هایی هم هست

که مزه بودن یکی...

یه جوری رفته زیره دندونت!!

که وقتی ازش دوری

همه چی میشه زهرمار....
***********************8
اپم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد