زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

زنده به گور

گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد.آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست.همه گول خوردند! هدایت

نامه ای که هرگز پست نشد

سلام نمیکنم چون هر سلام آغازی دوباره است و ما (تو بخوان من و تو) سالهاست که به پایان  خود رسیده ایم.

این روزها جای خالیت را بیشتر احساس میکنم. در خیابان.....تاکسی.....سر کلاس.......در حافظه موبایلم...... درست قبل از سفر و دقیقا بعد از رسیدن به مقصد............و در میان گریه............ اما هنوز در ترانه هایم هستی......مغرور و دست نیافتنی.....سبز و مهربان.....سبز پر رنگ

از تو چه پنهان دیشب نمیدانم از سر عادت بود یا دلتنگی که تا چشم زدم خود را روبروی آپارتمان شماره ۴۵ کوچه (.....) یافتم. چراغ اتاقت روشن بود ....اما پرده ها کشیده..... و جای دخترکی با پیراهن آبی بلند و موهای بلند مشکی  بر شانه های مهتابی در قاب پنجره خالی بود.......اما من به عادت تمام شبهایی که از سفر می آمدم و تو چشم به راه مینشستی تا من بیایم و از این پایین برایت گل تکان دهم......برای تو که دیگر چشم به راهم نیستی گل که نه دست تکان دادم..........

باور کن خیلی سعی کردم اما به بودن بی تو  عادت نکردم....دستهای من هنوز هم بوی دستهای تو را میدهد......شبم با چراغ هیچ خورشیدی روشن نمیشود...ساعت دیواری در لحظه رفتن تو متوقف شده....گلدان اطلسی مادرم مدام بهانه ات را  میگیرد.....و نسترن ها هم امسال بهار گل ندادند.....جوجه مرغ عشق هایم از تخم بیرون نمیایند... درست مثل من که صبح ها دوست ندارم از تخت بیرون بیایم و به یک روز دیگر بدون دست و صدای تو سلام کنم......هیچ کبوتری هم زیر شیروانی لانه نساخته......اما نمینویسم که برگرد چون خوب میدانم که رویای دختر سبز بهارهم از سر پسر غمگین پاییز  زیادست.....تنها مینویسم که دوستت می دارم .

نظرات 1832 + ارسال نظر
آنتی جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:59 ب.ظ http://antihis.blogfa.com

قربان مرده خودمان بروم راست میگی چشم دیگه پیغام کپی نمیکنم آخه لامصب باید یه دو نفر بیان بخونن آخه من که واسه خودم نیست که ......
آون پنجره رو با آجر گرفتن دخترک همسایه فرزند چهارمش را هم به دنیا آورد .
در ضمن لینکمون هم بکن دیگه باشه باشه؟

باشه.....

محمد نورعلی جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:09 ب.ظ

فرشته بهاری
نگار رویایی
تمام جسارت خفته من باش
که من به حکم زندگی
اگر خاموشو آهسته مینویسم
ولی تو پروا نکن صنم
فریاد بزن
... بگو
تا ته دنیا
دوستت دارم
دوستت دارم

* * *
آقا ما این متنو که خوندیم یاد این شعر خودمون افتادیم

حالا اگه وزن و قافیه نداره بهمون گیر ندینا
من اصلن به امور کل کل علاقه ایی ندارم

خودم از همه بهتر میدونم که شعرام ردیف مدیف نداره
منتها بیشتر از متنای ادبی و محتوا و اون حسی رو که به خواننده انتقال میده لذت میبرم .

قربان U



سلام...
من از اینجا که کانکت میشم نتمتواتم به وبتان سر یزنم...ف ی ل ت ر هستید....ولی همین که شما را اینجا میبینم خوشحالم

در ضمن شعر باید از دل باشد....قاقیه و ردیف بعد از ان است.....
نداشتن قاقیه عیب نیست......دل نداشتن در شعر فاجعه است...
نوشته های شما را به همین دلیل دوست دارم

محمد نورعلی جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:11 ب.ظ

و این متن چه عنوان پری داشت

نامه ایی که هرگز پست نشد

کل نوشته یه طرف
اون تیتر یه طرف

Tini Talker جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:26 ب.ظ http://www.deadly-space.persianblog.com/

و یک قصه ی عشق دیگه..
ناراحت نشو لطفا...
ولی هر چی قصه ی عشقه آزارم میده..

ناراحت نمیشم....چون من را هم ازار میده......فقط سعی میکنم تلطیف کنم داستان را تا از ازارش بکاهم....

فرزانه جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:32 ب.ظ http://taketab.blogfa.com

اجازه هست بخونم؟
؛گلدان اطلسی مادرم مدام بهانه ات را می گیرد.....؛ شاعرانه و لطیف!!!

فقیر جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:49 ب.ظ

این بنده خدا واقعا فقیر هست....نه حرفی...نه ادرسی...نه ایمیلی....
کسی دیده بودی برای یک کامنت خالی این همه بنویسه؟؟؟
سکوت سرشار از.......

ناشناس جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:14 ب.ظ http://tanhakhatere.blogfa.com

سلام
خیلی خوب بود
خیلی زیاد
موفق باشی
خوشحال می شم سر بزنی
آفرین

گواش جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:35 ب.ظ http://guash.blogsky.com

قشنگ بود و پر از احساس... اما کم کم باید فراموش کرد... نه؟

بارون جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:11 ب.ظ http://man-o-baroon.blogsky.com

نه. فکر نمیکنم باید طرف مقابلم دست نخورده باشه. کم کم دارم به این یقین میرسم برای کسی که نه خودش و نه روحش دست نخورده نیستن نباید دست نخورده بود. و نفهمیدم ادامه اما...نوشتن شما چی بود...میشه هر چیزی برای تکمیلش گذاشت...کاش خودتون میگفتین...

دنیا دیگه مثل تو نداره... جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:18 ب.ظ http://www.click123.blogfa.com

دوستت دارم
پر از حرف ناگفته هاست

پینوکیو جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ب.ظ http://www.pinocchiocircle.blogfa.com

ممنون از لینک که گذاشتید. امیدواریم شما را در تالار قشقایی ملاقات کنیم.
در انتظار دیدارتان هستیم.
با احترام

ونوس ومحمد شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:42 ق.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

سهند:(( امشب من پر از گریم.این پست تو حال منو دگرگون کرد.دلم میخواد بشینم گریه کنم.محمد هم در دسترس نیست.کلی حالم گرفتس.نمیدونم چی بگم.کاشکی زیاد دارم که یکیش هم تویی...

ای کاش....ای کاش هایت

مرجان شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:28 ق.ظ http://tara65.blogsky.com

سهند؟!!!! من دیروز برات نظر گذاشتم.یه عالمه...یعنی تایید نکردیش؟!!!!

من که تایید نظرات ندارم.....اگه حال داشتی دوباره برام بنویس

حمید شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:28 ق.ظ http://disgraced.blogfa.com

دوست عزیزم....نوشتن در مورد اتفاقاتی که کاملا مربوط به تو اند......نباید در مورد این نوشته هخا نظر داد.....راستی یک چیز که شاید بد نباشد به یاد داشته باشیم...من و تو آیدا....هنر کسی که دارد ادبی قلم می زند تبدیل کردن عواطف شخصی اش در چارچوب کلمه به یک امر عام می باشد ....شاید.

شلم شوربا شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:35 ق.ظ http://www.nimarasi.blogfa.com

کف کردم ساده روان محکم

دختر ۲۰ ساله شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:37 ق.ظ

چیزی ندارم بگم..
:-(

آدمک باران شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 ق.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

ممنون که خبرم کردی. همون دیروز خوندمش. اما آنقدر اشکام ریخت که نتونستم نظرم را بنویسم در واقع نمی شه چیزی هم نوشت... منم زندگی ام پره از این نامه های پست نشده. چاره ای نیست باید باهاش کنار اومد...

نازنین-گل یخ شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ق.ظ http://nazanin55.blogfa.com

حرف پاییز و نزن ای که بهاریم من و تو!
اگر عشق باشه رویای دختر بهار که هیچی خودش هم برای پسر پاییز زیاد نیس...بلکه خواهشه
ممنونم از حضورت سهند جان!

دوست دارم شعری رو که برام نوشتی این جوری بخونم.......
حرف پاییز رو نزن ابر بهاریم من تو.........

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:09 ب.ظ http://rue.blogsky.com

نمی دونم چی بگم...فقط با این نامه ات کلی گریه کردم...
دلت شاد
غمهات کوتاه

خاتون شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:58 ب.ظ http://khatoonaz.blogfa.com

کاش میشد یادم بره
روزهایی که دل با تو بود
دل مهتاب هم برای من شور زد
وقتی از خاطره هام تو رو فراری دادم
کاش میشد یاد تو از ذهن همه پنجره های منتظر پاک کنم
میدونم بی تو همش یه چیزی رو کم میارم
ولی با دلخوشی های الکی
این دل رو آروم میکنم
میدونم دیگه نمیشه تو رو اینجا ببینم
ولی کاش یه بار دیگه
بهم بگی دوست دارم

هادی شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:36 ب.ظ http://www.arosakeshab.blogfa.com

حالا ... بدون تو ... خاطره ها ... بهانه ای شده اند برای زیستن ...

سارا شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:47 ب.ظ http://errors.blogfa.com

...دوستت میدارم بی آنکه بخواهمت!!!
برای خوشبختی فقط یه چیز کوچولو لازم دارم!
یه معجزه...

میترا شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:05 ب.ظ http://www.shassosa.persianblog.com

دردناکه و دردش صرفا همراه با رنج نیست از نظر من این جور دردها همونقدر که سخت و ناراحت کننده هستن به همون نسبت لذت بخش و دوست داشتنی هستن.دقیقا به این علت که اجازه نمی دن بعضی حس ها فراموش بشن..

پرستو فنچ کوچولو شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:08 ب.ظ http://fenchulparastu.persianblog.com

سلام تو خجالت نمیکشی به وبلاگه من سر نمیزنی؟؟
خیلی خوب پاشو بیا هنوزم دیر نشده

راستی به نظره من مردی که مرده بهترین مرده دنیاست

آیدا شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:35 ب.ظ http://www.fandoghi.blogfa.com

نوشتتو ببخشید نتونستم بخونم...
بعدا می خونم نظر میدم...
میشه یه لطفی بکنی تو که دستی تو ترانه داری و این قدر سرش متعصبی برای یکی از وبلاگ نویسایی که ادعا می کنه شعرای من همشون ترانه ست یه تو ضیحی بدی؟؟؟
برای آرمان صالحی...شاید منم اشتباه می کنم...به هر حال منتظر تو ضیحاتتم

نمی دونم شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:34 ب.ظ http://naadaanii.persianblog.com

مرا یاد « بار دیگر شهری که دوست میداشتم » نادر ابراهیمی انداخت.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌قورباغه درختی شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:11 ب.ظ http://rouzan.blogfa.com

همیشه یه چیزی هست که تو رو یاد اون روزا بندازه. اون شبا پشت پنجره دزدکی و گل و وای چقدر آدما دیوانه اند این همه برای داشتن عشق تلاش می کنیم و بعد یک دفعه همه چیز نابود می شه و آدم یاد می گیره که همرنگ جماعت بشه و آسه بره آسه بیاد ای کاش منم یاد می گرفتم اما همینجوری شلنگ تخته می رم. بابا حالمونو گرفتی ها. ترانه ات خوبه من می یام اینجا که یاد هدایت و صداقت بیفتم. خوبه.

عادله شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:09 ب.ظ http://khabidarhayahoo.persianblog.com/

چرا اشکم در اومد ؟

معاصر شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:59 ب.ظ http://www.jadehyekhial.blogfa.com

خیلی رمانتیکی پسر.......قشنگ بود.......اگه واقعی باشه........چه بهتر.........چه خاطره انگیز تر.........عشق همیشه بهونه شیرینیه برای خیلی چیزا......خوشم اومد.

۰۰۹۸(مسافر کوچولو) شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:57 ب.ظ http://www.akhtarake0098.blogfa.com

دستهای من عاطفه را می فهمند
....................
از فی بعثه الاسلامیه ال البلاد الفرنجیه ی
استاد هدایت هم چیزی به زبان بران
تا با تو در آمیزم

علی مهدیزاده شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:09 ب.ظ http://www.ferown.blogfa.com

زیبا بود

حتی اگر به صادق هم نمی خواندیش

مریم شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.tanha4689.blogfa.com

آخ که چقدر جای خالی یه نفر رو دیدن سخت...

حرفات همش حرف دلم بود...

بهت تبریک میگم وب زیبایی داری گلم...

امیدوارم هیچوقت دلت نگیره همیشه سبز و بهاری باشی...

یا حق...

مریم یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ق.ظ http://www.tanha4689.blogfa.com

آره دوست من خیلی عجیب....

تازه دردناک هم هست...

این قصه ۳ سال که اشک منو هر شب موقع خفتن در میاره...

ممنونم که به کلبه حقیرم اومدی...

یا حق...

شاید خودم یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ق.ظ http://www.mylies.blogfa.com/

سخت است تنهایی و سخت تر ماندن

ونوس ومحمد یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:55 ق.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

امیدوارم همهء ای کاش های همه برآورده بشه.

خانم نویسنده یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:08 ق.ظ http://sh2006.persianblog.com

دوست عزیز کاش می شد که عادت کنیم که عادت نکنیم چون همین عادت هاست که گذران زندگی رو سخت می کنند .
به قول استادی ترک عادت عبادته .
امید به اینکه هر چه زودتر شادی مهمان دلت بشه .
در پناه حق .

فیفیل یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:48 ق.ظ http://fifil.blogfa.com

سلام!
امیدوارم یه روزی پست بشه نامتون ... با اینکه خیلی با هدایت ارتباط نمی گیرم ولی خب...

فرزانه یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:04 ق.ظ http://love-dreams.blogfa.com

زوری زوری گفتی فارسی بنویسم بابا بی خیال
منم یه زمانی اینطوری بودم اما بی خیالش شدم
وبلاکت رو دوس دارم خوبه
موفق باشی

آب آتشگون یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:11 ق.ظ

مهربون غصه نخور . عادت نکن . سخت نگیر .

آفتاب یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:23 ب.ظ http://www.yoursun.persianblog.com

غمم از بی تو بودن نیست غمم از یاد تو رفتن غمم از جبر زمانست.

مسخ کافکا را میفرمایید؟؟؟؟.....داستان آن پسر جوان فرانسوی که یک روز صبح بعد از بلند شدن از خواب تبدیل به یک حشره میشود و.........
اما نفهمیدم از کدام گرته براری ناشیانه صحبت کردید.........

آیدا یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:16 ب.ظ http://www.fandoghi.blogfa.com

چه خو ب که این نامه هرگز پست نشد...
نامه ای که سیل اشک های پسر پاییز باغ گل های دختر بهارش را ویران می کرد...
نامه ای که تصویر تکان دادن دست های بی گلش جلوی چشم مجسم می شد...
نامه ای که از مرگ عقربه های ساعت گفت...از توقف زمان...
نامه ای هرگز پست نشد!

هانی یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:32 ب.ظ http://pishiuse.blogfa.com/

چقدر نامه ات غمگین بود
ومن چقدر باید مبارزه کنم که خودم را گول نزنم راست می گی الان دوباره عصر شده و من دارم میرم سمت خونه دوباره هجوم شب و برادرم و صدای فندکش و بوی ....
دوباره من و بی خوابی و دلتنگی برای همه چیزهایی که گاهی فکر می کنم باید مثل همه داشته باشم
دوباره منو حقیقت تلخ زندگی ..................
میدونی ---------------------

هورا یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:41 ب.ظ http://revayat-e-no.blogfa.com

تو بگو!
آینه ها هم دروغ میگویند؟؟؟
با این عنوان به روزشدم...
منتظرم!
با یک نظر شادم کن!!!

خیلی با مزه ای........

Mat یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:31 ب.ظ http://zsagi.blogfa.com

سلام .... ایندفعه هم باحال بود !!!!

با تبادل لینک موافقم !!!! لینکت کردم !!!!

میبینم که تو هم به دیار عشاق پیوستی !!!! ای بابا یعنی یه روز میشه که ما هم عاشق بشیم !!!!!!!!!

مهتاب یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:08 ب.ظ

سلام آقای سهندعزیز! خوبین شما؟
نمیدونم چی بگم.شاید اگه بگم چندین بار این نوشته تونو خوندم باورتون نشه ولی واقعا خیلی خوب مینویسین.من تاحالا ازکسی این چنین خواهشی نکردم ولی ارزشش روداره که ازشما خواهشی بکنم مطمئن باشید شرایطتون رودرک میکنم من هم موقع امتحانات سرم شلوغه ولی خیلی دوس دارم باهاتون ازطریق مسنجر یا ایمیل درارتباط باشم قصدمزاحمت ندارم ونمیخوام وقتتون روبگیرم هروقت شماوقت داشتین خوشحال میشم باهاتون صحبت کنم نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یانه شاید به نظرتون خواسته معقولی نباشه ولی یه خواهشه که اگه خواستید میتونید حتی تو کامنتهاهم جواب ندید.ولی خوشحال میشم ای دیتونو داشته باشم. کامنت محدودیت داره ولی ایمیل یا مسنجر راحت تره . براتون آرزوی موفقیت وسلامتی دارم.

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:27 ب.ظ http://rue.blogsky.com

با باران از راه رسید
عشق را دوباره در مزرعه خالی تنم پرواند
زندگی را درآسمان آبی چشمانش حس کردم
ناگهان...
پاییز عشقم از راه رسید
آری رفت
ولی هنوز
قلبم برای او می تپد...
دلت شاد

پائیززاد یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:43 ب.ظ http://21aban.blogfa.com

سلام
کارتان به گلرویی بسیار شبیه است،حتی وقت ترانه ی زیر را خواندم فکر کردم ترانه ی یغما گلرویی است
اما در آخرپی نوشت شما ....
حتی این پست هم به قلم گلرویی در مجموعه نامه هایش نزدیک است
ترانه ی هنوز هم خیلی زیبا بود تبریک میگویم

مرسی از توجه دقیقتان.....
قبول دارم که هم در ترانه و هم در نثر به یغما نزدیک شدم....شاید به خاطر اینکه من خیلی از یغما میخوانم......در این قحطی ترانه ......و اصولا حرف های تازه......کار به جایی رسید که وقتی مجموعه ی تصور کن را در قفسه کتاب فروشی دیدم......کتاب را بوسیدم.....
اما کسی نمیتواند بی تاثیر از چیزهایی که میخواند بنویسد.....شما رد فروغ و شاملو را به وضوح در بعضی نوشته های یغما میابید....او از بزرگتر از خودش تاثیر گرفته....تا امروز که صاحب سبک شده
ترانه ی بوف کور که بسیار به ترانه ی یغما شبیه بود.....اما رد من بر این ترانه وجود دارد....مخصوصا در دوخط اخر.....در ترانه ی یغما اشاره ای به رجاله ها و عذاب بودن بین انها نشده......و نه از زنده به گور که شرح حالات یک بیمار اسکیزوفرنیست صحبتی نشده.....و به حکایت غریب نعش کش و پیر مرد و صادق که همه در واقع یک نفر هستند....نکته ای که در اخرین خط داستان میفهمی....و این اوج هنر داستان نویسی صادق است...مو بر بدنت سیخ میشود.....از این همه تلخی.....از این سرنوشت محتوم ....حرفی که در زنده به گور هم به ان تاکید میکند که.....باری چه میشود کرد سرنوشت از من پر زور تر است....
اما در مورد نامه باید بگم ناخواسته از سبک او پیروی کردم....از واقع گرایی نامه هایش....و با توجه به اینکه که خواننده دوست دارد نوشته نصاویر را جلوی چشمش مجسم کند.. اگر از واقعیات بنویسی یک قدم جلوتری.......همانطور که ارنست همینگوی گفته است......خصوصی ترین مسائل نویسنده عمومی ترین انهاست........
وو باز هم از توجه شما سپاس گزارم

فردان یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:30 ب.ظ http://aber.blogsky.com

قلبها هم چه متفاوت جایشان خالی می ماند..

ونوس ومحمد دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ق.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

یک روز قبل از اینکه دفعهء قبل بیاد پیشم.یعنی شب قبلش.

حوا دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:28 ق.ظ http://www.havva7.blogfa.com

فصل ها کنار هم زیبا می شوند
تضادها کنار هم معنا می یابند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد