من هنوزم از عشق پرم
از دلتنگی , از سادگی
از(کودکانه) ی شهیار
تا (رازقی) جنتی
شکست ساقه ام اگر
به تازیانه های باد
دوباره باغ میشوم
از یک جوانه تا بهار
چه باک اگر که پنجره
مقهور خشم پرده شد
از یک دریچه, یک شیار
خورشید میتابد به ما ۲۸/۲/۸۶- سهند
.......................................
پ.ن: این نوشته ها محصول لحظه هاست........
دوست داشتم برای تولد این ترانه جشن بگیرم..... اما دریغ....کسی نبود که حتی ترانه را برایش بخوانم....
عشق لبی برای ریزش نداشت!
خوشحالم اگه واقعا از عشق پری . حتی اگه احساست لحظه ای باشه ؛)
خیلی خوبه کلی به این لحظه ی شادت امیدوار شدم !
تنهاچیزی که در تنهایی می ماند لحظه است. کشدار و عمیق و تلخ. من لحظه های تنهایی ام را خیلی عزیز می شمارم. هرچند شاید دیگر خیلی تابشان نیاورم. پیر شده ام انگار....
شعر لحظه ایت قشنگ بود. تو شعرت را برای ما خواندی. گواهش این اتاقک شیشه ای!
خیلی زیبا نوشتی....
خوبه اینقدر انگیزه داری
دلت شاد
خیلی خیلی قشنگ بود و متفاوت.....
ببین من شعر شناس نیستم اما شعری که حرفای گفتنی این مدلی داره شعری میشه که زمزمه احساسهای ناب یکدست میشه...
خوشم اومد
چند بار خوندمش!
طول بیتها خیلی کوتاه بود.
بازم ریتمش تو ۴ بیت(خط)آخر بهم خورده بود البته به نظر من!
اما وقتی خوندم خودمو با کسی که شعر از زبونش بود(خیلی خوشبخت بود) اشتباه گرفتم و دیدم چه اشتباه قشنگ دل انگیزی!
ولی اشتباه همیشه یه اشتباه باقی میمونه!!!
عالیه ..حس زندگی....شکسته ساقه ام اگر...دوباره باغ می شوم /از یک جوانه تا بهار...از یک دریچه، یک شیار/ خورشید میتابد به ما....اینجاهاش واقعا زنده ست.
سلام
از مردن نگو.باز خوبه اگه مردی جنازتو دفن نکردن.از این کار متنفرم.دلم میخواست بعضیا همیشه کنارم باشن ولی دفن شدن.ترانهء قشنگیه.حیف که براش جشن نگرفتی.
منم این لحظه رو حس کردم
کسی نبود که روز تولدش رو جشن بگیرم
مهم نیست زندگی میگذره چه بخوای و چه نخوای
دوست داشتم همراه صاحب این ترانه برای ترانه اش جشن بگیرم...اما حیف که صاحبش نبود!
اما در تنهایی خودم پایکوبی کردم و جرعه ای نیز به سلامتیش...نمی دانم به سلامتی شاعر بود یا شعر...اما نوشیدم!(می دانم که تو خوب می دانی این حرفهایم لفاظی نیست!!!)
برای خودت بنویس...برای خودت بخون....
نیازی نیست همیشه کسی باشد که تولد ترانه ها را جشن بگیری...
سلام
یه چیزی واسم عجیبه که هیچ وقت نظرات منو تایید نمی کنی!!!
راستی چرا؟؟؟
تهی از خشم
تهی از ترس
تهی از رشک
میدانم ،
این راه ها ـ
راهی ندارد ـ
وقتی همه راه ها
رفته بودی ـ
کور سوی
شک ،
رفته بودی
به نقطه ی که مانده ای
به چرخ ـ
چرخان ،
رقصان
رقصان
مانده به خلوت ـ
لبخندی ،
به بی پایان / به گذر باد لرزا ن ـ
به کوچ توـ
سر راه حیران ،
با تو بودن
به سرودن
بر سر راه
آنجا /
تو ایستاده ی ـ
زه لبخند ی مرده ـ
به بی پایان ـ
رفته بودی
راه ،
به نقطه ی مانده ای
به چرخ ـ
چرخان ،
به انتهایی
شک،
رقصان
رقصان
رقصان
درسته که کسی نبوده ترانه رو براش زمزمه کنی اما تو وبلاگ ترانه تو فریاد می کنی برای ادم هایی که حتی نمی شناسیشون ادم هایی که شاید با ترانت حس تازه بگیرن و تو نمی دونی
سلامی دوباره
شرمنده هیچی اشتباه فکر کرده بودم
ممنون از اینکه همیشه سر می زنی
دلت شاد
چه باک اگر که پنجره
مقهور خشم پرده شد
قشنگه خیلی
اما کاش میشد پس از پاره کردن پردها
به دیوار آنسوی پنجره سلام نکرد.
حدس یک گل پشت دیوار......
برای تو ترانه می گویم آن را تو وبلاگ می نویسم شاید تو هم یکی از این خواننده ها باشی
من از همه چیز پرم همانقدر که خالی
تولد ترانه ات مبارک...!
ممنون سر زدی...
سلام تنهائی نعمتیه که ما هیچ وقت قدرش رو نمیدونیم شاد باشی
نیستی...تازه باش....یک اتفاق ساده افتاده است.....برای شمات آن را نگاشته است نویسنده کلماتی که زیبا نیستند.
مبارک..
اگه کسی نبود تو باز بخوان...
زندگی می گوید اما باز باید زندگی کرد..
از حضور شما متشکرم...
بسیار عالی .
از این دوخط آخر بگذریم . واقعا عالی بود. پر از انرژی مثبت. با قدرت. استوار . زیبا.
ترانه ات قشنگه
سهند
اسمت هم
قشنگتر
یه مقدار موزونه. نیست؟ می تونه موزون تر هم بشه اگه دوست داشته باشی
همین حرفی که کم شد از لب من تا ترانه از تو پر باشه چقدر خوبه .......همین وزنی که گم شد تا ترانه از تو پر باشه چقدر خوبه
نه از دلم گرفتم
خوب اونم از دلش رفته
دو تا شعر در مشایعت این ترانه ات داشتم که ... خب یه کمی از هر کدومشون اینا می شن ...
من هنوز بی تابم
گوییا در خوابم
نور را می جویم
عشق را می پویم
در شب و تیره گی و ظلمت این شهر غریب
که در او حس تهی دستی یک خاطره سر ریز شده
واژه ای می یابم
که مرا می کاهد
و سبک می شوم انگار از این پوچی محض
***
فصل سبز شعر من
فصل آغاز طلوعی دگر است
فصل بیداری من از ضربانهای تهی!
واژه ها در تپش ثانیه ها گم شده اند
و صدای من از اعماق زمین می آید
***
ترانه ... بلد نیستمش!!
خوبه......
.
.
فکر نمی کردم بشه در نهایت ؛ آغاز شد........
.
.
....................
سلام
چی بگم والا.امیدوارم همه به عشقشون برسن.تو هم به عشقت برسی.
سلام آقا سهند. خوبین؟ مرسی که اومدین و بازم ببخشید که دیر اومدم. باید بگم که قطعه ی خیلی قشنگی بود مخصوصا اینجا که میگه: چه باک اگر که پنجره
مقهور خشم پرده شد
از یک دریچه, یک شیار
خورشید میتابد به ما
موفق و شاد باشید. یا حق. دلتون شاد.
منم اگر محمد وارد زندگیم نشده بود همین حالو داشتم.شروع دوباره چارشه.
دعوتت کردم واسه بازی اگه حال داری کلاً!!!
ما که هستیم حالا پسر...
ای بابا کامنت دونی ترکید نمی خوای آپ کنی؟
سلام ممنون که سر زدی،اما تست های قبلی رو باید جواب بدی!همیشه شاد باشی
به طور اتفاقی اشتباهت برام روشن و واضح شد ... کامنت امیر حسین رو می گم که برای من گذاشته بودی .... هیسسسسس!! من که صداشو در نمی آرم ... تو هم هیچی نگو!!
سلام
من هر دفعه سر میزنم دست از پا درازتر برمیگردم!آپ کن دیگه!
منم که منتظر تماس محمدم.فک کنم تا صبح باید بشینم.پس تا جایی که بشه و اینترنتم اجازه بده سر میزنم.منتظر آپدیتم هاااااااا!
راستی امیدوارم امتحانت رو ۲۰ بگیری دختر همسایه هم خوشبخت بشه.
گاهی نبودن کسی بهتر از بودن اونیه که فکر می کنی دوست داره اما واقعا نداره!!!
آقای سهند کجایی؟ زود زود بنویس. دوست دارم نوشته هاتو.
گاهی اوقات در زندگی لحظاتی وجود دارد که آدما مجبور می شوند به همه باورها و دانسته های خود شک کنند
منم موندم.....
سلام آقاسهند عزیز من به دلیل اینکه نتونستم دوباره توپست جدید نظر بدم ناچارا اینجا تظر میدم خواستم بگم که من هم به علت امتحانات سرم شلوغه ولی اگر براتون ممکنه آدرس اسمسلتون رو میخواستم خیلی دوس دارم ازطریق مسنجر باهاتون درارتباط باشم البته بعد از امتحانات مزاحم میشم.
سلام
گذشته هاگذشته فردا هم بگذار فردا بیاید اما در همین
لحظه زندگی کن در ثانیه ها.....