رفیق
به تو که معنای خیانت شدی در لغت نامه ی رفاقت
به واژه رفاقت که به دست هر نا رفیقی دستمالی شد
چه بوی گندی.....خفه شدم......صد دفعه گفتم از در که اومدی جورابت رو بشور.....
اما نه.....ببخشید.... مثل اینکه اشتباه شد.....جوراب نیست... انگار رفاقتمون بوی
جوراب گرفته.....
هی رفیق......راستش رو بگو....چند فروختیش کلک؟....رفاقتمون رو میگم دیگه...
نکنه میخوای سهم من رو بپیچونی....چند؟....چی؟....به یه خط موبایل بدون قسط و
یه پراید سفید؟.....
سهند - ۱۱/۲/۸۶
پ.ن: من آدم ها را به خاطر نداشتن تحقیر نمیکنم. اما آدم ها برای داشتن به خیال خودشان از من پل ساختند.
دوست عزیزازمطالب استفاده کردیم
بسیار سرسبز و خوشبخت باشید
ایام خوشتان را تبریک می گویم و به شما هدیه می دهم برای گرفتن هدیه تان به وبلاگ ما سر بزنید یا حداقل وبلاگ من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما برسد و بازدیدکنندگان شما گوچه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند
قدم سبزتان بروی تخم چشم ما
بسیار خوشحال می شوم که درباره موضوع وبلاگم فکر کنید و نتیجه تصمیم و نظر خود را از تمام موضوع آن به من بگوید پس رسما به حضورتان در وبلاگم دعوتتان می کنم
پیروز باشید به امید روزی که موضوع وبلاگ من باعث ایجاد همکاری دو جانبه وبلاگهایمان شود
mamno-13.blogsky.com
ورود برای 13 ساله ها ممنوع
دوست عزیز من حالم از شما بهم میخوره....شمایی که از همه چیز پول در می آورید.......
متاسفم که هنوز کسانی پیدا می شند که گرانبهاترین سرمایه شون (عشق شون) را میفروشند اون هم چه ارزون!!!!!!!! به پشیزی!!!!!!!!!!
نوشته هاتون زیباست اما خیلی دردناکه مخصوصا برای من که..........
رفاقتشون........
نگاه کردم ... نوشته هات تاریخ دارند!! چرا نمی ذاری در زمان گم بشن؟؟؟ چرا می بندیشون به دو .. سه کلمه و دو سه تا عدد احمقانه!! چرا نمی ذاری بی نهایت شن؟؟؟ می تونند که بی نهایت باشن!! می دونم که می تونن ...
سلام سهندجان!
چه تلخ نوشته بودی!! منم ار رفیق نارو خوردم...رفیقی که تو تموم لحظه ها کنارش بودم و چون نمیتونست توانایی منو تو کار ببینه زیر پای منو خالی میکرد...جالبش اینه که واسه اینکه بدتر نشه کارمو عوض کردم و جال ترشم اینکه بعدش که تو کار بعدی هم به لطف خدا موفقیتم بیشتر بود با بی انصافی بهم میگفت خوش شانس هستی !!!
همه تو کار خرید و فروشن...و من از معامله متنفرم...
همیشه یه عده پل میشن تا عده دیگه پیشرفت کنن...از تو خونواده شروع میشه و..و..اما تا زمانی که شکل سواستفاده پیدا نکنه آزار دهنده نیس...چون متقابله
البته من یه جنبه خاصو در نظر گرفتم و شما از یه جنبه دیگه!!
ااااااااه...سهند عجب جوابایی می دی به مردم.آدم می ترسه برات نظر بذاره...اما با همه این ها...
نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را...که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری...(واقعا از عیار افتاده...)
پ.ن:حالا بذار یه چیز جالب بهت بگم.دو روز دیگه مردم می یان تو وبلاگ من می نویسن:یعنی واقعا شما عاشق سهند شدین...؟!!!!!! خدااااااااا.از دست این مردم!
با این چیزی که گفتی میترسم جواب بدم به نظرت...........راستی این یه تیکه بود؟....در جواب اینکه از خواهر بودن شما و هانیه بختیار سوال کرده بودم.....اگر اینطوره باید بگم فقط یه کنجکاوی بود در امور خصوصی دیگران.....اگر آزرده شدی معذزت میخوام.....تا بعد ها....
سلام
این اولین اشنای من با وبلاگ شماست.
یه شعر از رسول یونان برات مینویسم
نمیخواهم باور کنم که مرده ای
اما مرده ای
و من نقش تو را به دوش میکشم
لای ملافه ای از خاطره
متاسفم برای خودم
مرا همه با نام تو میشناسند
وتو گندیده ای
روی دوشم
بعضی مواقعه باید ادما بمیرن ،یا واقعی یا تو ذهنمون.
مرگ در نمی زنه نه برای ادمای که واقعا" قراره خوراک کرما بشن نه برای ادمای که چهره اشناشون باید محو بشه.ولی خیلی سخته تا بیای چهره یه اشنارو محو کنی خودتم محو میشی
مرداد پارسال یه نفرو از دست دادم .غمش خیلی سنگین بود ،وقتی سنگنیش کمرتو خم میکنه که میبینی چز خودت کسی از وجودش خبر نداره.تنهای باید در اعزاش بشینی .
دیگه گریه دلو وا نمیکنه اخه مگه چقدر میشه اشک ریخت طوری که کسی نفهمه.
دلت میخواد داد بزنی از ته قلبت اینقدر که نفسی برات نمونه ولی چه طور؟
کم کم سقفت پر میشه مثل یه لیوان حالا دیگه لب به لب شده هنوز تو هستی وغمت ونگاه های اطرافیانت که داد میزنن حال تو خوبه اصلا" به نظر نمییاد تو داری غرق میشی
دیگه جای توی این ظرف ما نمونده لبریز شدی
فقط دلم میخواست به یه نفر بگم براش تعریف کنم، یه کسی که منو نشناسه منو زیر ذربین قرار نده، راجبم قضاوت نکنه،با نگاهش با سکوتش یه جور بهم نفهمونه رفته که رفته ........
من یه چاه میخواستم که فقط گوش کنه یا یه رود که هر چی من بهش میگموتو خودش حل کنه و با خودش ببره
نمیدونم چی شد که همه حرفامو نوشتمو ،فرستادم به یه ادرس ایمیل حتی خدا هم به فکرش نمیرسید که من همچین کاری کرده باشم تو هم نمیتونی حدس بزنی فرستادم برای
استاد زبانم دانشگاهم
استادم متولد 54 دقیقا" ده سال از من بزرگتره یه درصدم احتمال نمیدادم که این نامه من جوابم داشته باشه
یه جملشو برات مینویسم
همیشه ادما وقتی میرن که بدونن تمام دلتوبدست اوردن
حرف قشنگی به ادم ارامش میده یاد ادم مییاره که احمد بی غم وجود نداره ،یادت می یاره که که اولیش نیستی اخریشم نخواهی بود،مهم نیست که شاگرد باشی یا استاد فقیر باشی یا غنی ،خونتون در بند باشه یا گل تپه این اتفاق برای هر کسی ممکنه پیش بیاد حتما" ده سال پیش یه نفراستادمو عشقشو دور زده
اینم میگذره
مواظب خودت باش تو شهر غربت
سارا
یه داستان نوشتم تو ارشیو وبلاگم اگه دوست داشتی یه سری بزن .اینقدر طرف وبلاگم نیومدم تار عنکبوت بسته اگه خاک تو گلوت رفت ببخشید
اصلا عشق دوستی محبت مگه تو این دور و زمونه معنا هم داره؟ همه برای همدیگه فقط نقش بازی میکنیم. مناععمون ایجاب میکنه. دوستی چند وقت پیش بهم گفت: صداقت و سادگی رو با حماقت یکی نکن . خوب باش ولی احمق نباش . و من هنوز هم در گیرم . یا باید احمق باشم یا بدجنس
راستی چرا نوشته بودید تا بعدها؟ حوصله آدم جدید ندارید؟ من مزاحم نباشم؟
هنوز چیزای زیاد یهست که نمی فهمم...راستی موافقم مولی تا شنبه من نمی تونم بذارم...
رفاقتی که بدست هر نارفیقی دستمالی شد ! ... جمله زیبایی بود و حسش برای من چقدر آشنا. موفق باشی.
سلام
وب قشنگی دارین...با مطالب فوق پیچیده...!!!
سرفراز و برفراز باشید...
امضا ژولیت
این روزها آنقدر رفاقت کرده ایم که فکر میکنیم زمان خیانت رسیده است
موفق باشی
یا حق
برای مطلب بالا میخواستم بنویسم. اشتباها اینتر کردم . حالا هم دیگه نمیشه نظر بدم .
قصدم این نبود که دلخور بشی . میخواستم ببینم اگر نوشته ها واقعی هستند. یه فضولی بکنم . به هر چی بهش اعتقاد داری . دنیا ارزش اینو نداره که بخوای خودتو حروم کنی برای کسی. باور کن . بچسب به در س و زندگیت تا وقتی همسن من شدی در حسرت فوق و نظام نمونی و اگر هم بخوای بهشون برسی باید جون بکنی.هیچ کس برای آدم نمیمونه از بند همه رها باش . من اینو ۶ ماهه فهمیدم . تو این چند وقته ازبس حرص خوردم کلی موهام سفید شده. تو زودتر درک کن که فقط خودت مهمی. همین. خیلی هم قشنگ مینویسی یه ذره با روحیه تر بنویس