گیرم از یاد بردی قراری را که میان دستهایمان بود. اصلا فرض میکنیم آن چهارشنبه ی آشنایی را از
تمام تقویم ها خط زدی.گیرم دقتری را که آن شقایق را میان صفحاتش خشک کردی هم دیگر
نگشودی. و از یاد بردی که برای چیدنش چقدر سختی کشیدم.گیرم همه ی دفاتر شعرم را
سوزاندی.پرده ی تمام پنجره ها را کشیدی و به گلدان اطلسی آن قدر آب ندادی تا خشک شد.
با خاطرات دستهایم چه خواهی کرد؟
سهند
۸۶/۱/۳۰- ۱۲:۰۰
سلام.....
مطالب بلاگت خیلی سر تر از مال من بود....
واسه منم جلاب بود..هم اسمیم...
اختیار دارید و از این حرفها.......
سلام... نمی شه چیزی گفت... این یه حسه... یه حسه شاید نه چندان خوب...حسی که زیبا بیان شده...
زیاد به خاطر کارای بقیه به خودتون سخت نگیرید.ما آدما دیگه کم کم داریم همه چیز رو از یاد می بریم مثل انسانیت... فقط می خوایم خودمون باشیم و همه چیز هم فقط واسه خاطر ما...
شاد باشید و سبز. در ضمن خیلی ممنونم از راهنمایی و نقد زیباتون. بازم منتظرتون هستم.سایتون مستدام. یا حق.
حس بدی که خوب بیان شده..........
با خاطرات زلال نگاهم چه؟...
زیبا بود......خیلییی....
لذت بردم
خیلی راحتتر از اونی که فک میکنی خاطره ی دستامون فراموش میشه
طوری که انگار اصلا نبود
ایمان بیاور به آغاز فصل سرد...........
یا حق
سلام کسی که راحت این چیز ها را از یاد ببره حتما از اول فقط یک عروسک می خواسته ،امیدوارم که تو مثل من عروسک دیگری نبوده باشی
سلام.دست به قلم قشنگی داری...اگه شعری داشتی که خواستی توی ترانه های خواننده ها به کار بره به من ایمیل بزن....منتظرتم
با احترام
مسعود
دیوانه موسیقی ایران
سلام. خوبین؟ بابا پس کجایین شما؟ ما منتظریم ها...
راستی شعرم رو یکم ویرایش کردم دوست دارم بازم نظرتون رو بدونم. مرسی از شما. انشاالله هر جا هستین شاد موفق و سلامت باشید. یا حق.
من آپ کردم....
آره منم میتونم احتمالات و در نظر بگیرم...اما شکستن دل تو یه لحظه اس قبل از اینکه بتونی فک کنی!! متاسفانه...
ولی مهم نیس این نیز بگذرد!
ممنونم که سر زدی و همدردی کردی
سلام امیدوارم مطالب زیباتون تموم نشده باشه خبری ازتون نیست .
انقدر مطلب ننوشتی تا مجبور شدم بابتش اعتراض کنم.
مراقب خودتون ودلتون باشید .
salam
bazi az manhat jomelat jabe ja shode adamaye digast
khodet bash
va ghalame khodeto dashte bash